برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

...




خودت رو جای من بذار،ببین چقدر سخته انتظار...


همه ی روزا مثه عصر جمعه دلگیره...


بازم دلم از ته دل از خودم دلگیره...





وانیانوشت:میدونم بازم تلخ شد اما اینم یه هدیه از طرف من ببینید،تلخیش یادتون میره.







نظرات 25 + ارسال نظر
علیرضا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:45 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

:)

چقدر قشنگ بود این ... خیلی ممنون !

ممنون
این ینی دقیقا کدوم؟
شعرمان یا همان استعداد درونیمان یا لینک؟
شفاف سازی کن

سارا دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ب.ظ http://theeasygoinggirl.blogfa.com

سارا آجی چرا این شکلی شدی؟
مگه مواد تزریق کردم بهت؟

پانی دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:04 ب.ظ http://marg0zendegi.blogfa.com

اجی اینا لباس تنشون نبود ؟

نه آجی اینا لختن

jash دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:00 ب.ظ

جای هیچکس نمیتوان بود خیلی تلاش کنی کنی بتوانی اندکی درکش کنی/
این روزها.....
چیزهایی میگویم که دوست دارم باور کنند آنقدر بد میگویم و مینویسم که بد انگاشته بشم همین
هدایایی که میذاری مورد دارند!!!!!!!!!

زیادی تلاش میکنی خسته میشیا!!
بی انصاف
خوشگلن چشه مگه شما از سایبری اومدی؟

Sajjad دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:19 ب.ظ http://www.MLBK.blogsky.com

هدیه که خیلی جالب بود... عیدت مبارک وانیا جان...

ممنون

تینوش دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:06 ب.ظ http://karafs.blogfa.com

هدیه تان که زیبا بود .. خیلی هم ..

اما میدانید چه چیز حال مرا میگیرد ؟؟ اینکه تا صفحه وبلاگی را باز میکنم چشمم با تبلیغهای مسخره نوازش میشود !!! مثلا چه لزومی دارد بالای پیج شما آموزش پرورش بوقلمون تبلیغ شود یا کنار صفحهء من شال و روسری ؟؟؟؟؟؟ این چه دخلی ب نوشته های ما دارد‌؟؟؟ کم است این همه سایت تبلیغاتی ؟؟ جا قحطی بود؟؟؟؟؟؟
اصلا من چرا دارم داد میزنم !!
ولی خب دلم خیلی پر بود دیگه کفرم دراومد

فرهاد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ب.ظ

وانیا بانو
اول :وانیا ینی چی؟
دوم:مینیمال زیبایی بود
سوم:هدیه عالی بود

فرهاد دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:24 ب.ظ

راستی اسمتو سرچ کردم چیدا کردم زحمت نکش
خواستن توانستن است

[ بدون نام ] دوشنبه 27 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:25 ب.ظ

تامارا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:00 ق.ظ

ببخشید عزیزم دیر سر میزنم
هدیه ات خوب بود
اما نوشته شرح حاله هممونه

آخه تو دیگه چرا دلگیری؟
تو همیشه عزیزی
راستی برات اون فایل رو فرستادم اما وسطش قطع میشه بهت دسترسی نداشتم زودتر بگم

کیانا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:48 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلاااااااااااام خوشگل من
دلگیرنباش از خودت...از دلت....
درس میشه....
هنوز هدیه تو ندیدم الان میبینمش

سلام اجی
چشم
برو ببین

ساندر سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:32 ق.ظ http://sander.persianblog.ir

هنگام با تو بودن ثانیه ها از نفس می افتند، و چه تنبلند همین ثانیه ها، وقتی تو نیستی!!

وای عجب جمله ای کیف کردم ساندر حکیم

گودول سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:51 ق.ظ http://khesht40.blogfa.com

اگه خودمون را جای بقیه میزاشتیم بهتر از اینا برخورد میکردم.

آره سعید هیچ وقت دلم نخاسته جایه کسی باشم اما دیگران میتونن جایه من باشنا عیب نداره

سارا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ق.ظ http://www.semi-elf.blogsky.com

هدیت که خیلی عالی بود عزیزم
ولی من نگران دلتم خانومم
خیلی گلی که با این دل پر غمت هدیه هم میدی

سارایی عزیزم نگران نباش درست میشه
قابل شما رو نداشت

دلارام سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ http://delaramam.blogsky.com

دلت از خودت دلگیره ؟
ترکیب جالبیه ولی کاش واقعیت نداشته باشه . و اگر هم داره ، دلگیریت رفع بشه عزیزم .
ممنون از هدیه قشنگت .

آره
ممنونم ازت

محدثه تهرانی سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:20 ب.ظ

وای وانیا جون عجب هدیه ای
اینا مشکل منکراتی دارن که

شوما چشماتو درویش کن
زنونه شو برات میفرستم

کیانا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:17 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

هررررررررر
باحال بووووووووود هدیه

هررررررررر برات آشنا نیست؟!

ته مانده های یک مرد سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:17 ب.ظ http://tahmandeha.blogfa.com

شکلات تلخ همینه دیگه
تلخه ولی می چسبه همیشه

شکلات تلخ عشقه منه
هرروز باید بخورم
داره تموم میشه حیف

میترا سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:06 ب.ظ http://mitra-khanabadi.persianblog.ir

گاهی تلخیها زمینه ساز شیرینهایی است که به صلاح است
شاید این دلگیری از تنهایی آغزی برای دوباره ساختن باشد

ممنون از امیدواریت

[ بدون نام ] سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:45 ب.ظ

مسئله اینه که نمیتونم خودمرو جای تو بذارم آخه تو هنوز جاتو خالی نکردی خب

همکنون... سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:46 ب.ظ http://hamaknoon.net

مسئله اینه که نمیتونم خودمرو جای تو بذارم آخه تو هنوز جاتو خالی نکردی خب

حمید و ... سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:41 ب.ظ http://msromina.persianblog.ir

اوا چرا !!!

نمیدونم اما میدونم شاید گفتنش سخته

امیرحسین... سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 07:42 ب.ظ

سلام وانیا
خوبی ؟ زخم هات خوب شد؟چرا دلگیر؟
عکس پستت و هدیه ات هم قشنگ بود

سلام ممنونم بهترم یکم کمرنگ شده زخم صورتم
دستم اما هنوز بسته است
خوشحالم خوشت اومده

بهنام سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:41 ب.ظ http://www.delnevesht2011.blogfa.com

سلاااااام
حالا اینکه این روزا دلگیرن و تو تلخ شدی و ... فعلآ مشکل ما نیست! مشکل اینه که این کسایی که نقش عقربه های ساعت رو بازی میکنن چرا لباس تنشون نیست؟! خجالت آوره واقعآ! اینها چیه نشون جوون های مردم میدی؟!

آخه میدم براشون لباس بدوزن اول باید یه سری بانو استخدام کنم تا براشون لباس بدوزن خانومهای ساعت زنونه اش منظورمه ها

احسان سه‌شنبه 28 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:28 ب.ظ http://ehsanhp.blogsky.com/

هدیه ی قشنگی بود مرسی وانیلیا!

خواهش قابل نداشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد