برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

دیوار ترک خورده...ابرای بی انصاف...عطر کاهگل بارون خورده...



پــایـــــیـــــزی که امـــــروز دیــدم...

صبـــــــح...

ایستگاه تاکسی...انتظار...باد سرده پاییزی...هوای ابری...انتظار...خیابونای سرد و بی روح...


ظهـــــــــر...

کوچه...سرو سبـــز، سپیــــدار زرد، خرمالوی نارنجـــی...حصار کاهگلی ترک خورده...بغض آسمون...


عصــــــــر...


پنجره...نم نم بارون...بغض آسمون برای اولین بار تو پاییز ترک برداشت...خیابونای خیس،کوچه خیـــس...بوی کاهگل...


...غروبـــــــــــــــــــــــــــ پاییزی...

...دلهــــــــــــــــره،نگـــــــرانی...


نگرانم برای دیوار کاهگلی،همون دیوار قدیمیه وسط کوچه که مثه یه نخ بسته شده دوره سپیدار و کاج  و خرمالو...انگار که کادو پیچشون کرده باشن...نگرانم برای دیوار ترک خورده ای که یکی از همین روزای پاییزی فرو میریزه و جاشو میده به یه دیواره سرد و بی روح،به آجر،سنگ،سیمان...چهره ی پاییزی کوچه کامل میشه وقتی دیواره کاهگلی حذف بشه و جاش سنگ سرد خاکستری....پاییزه سرد...

********
خوب یادمه وقتی که خیلی ساله پیش داشتن این دیوار رو کاهگل میکردن،اون موقع بچه مدرسه ای بودم دو روز طول کشید تا دور تا دوره خونشونو کاهگل کنن.صبح که میرفتم مدرسه هوا پر بود از کاه و زمین پر از خاک...ظهر که برمیگشتم گوشه ی زمین خالیه کنار خونشون پر از گل بود و کاه که دو تا مرد با پای برهنه داشتند گلها رو لگد میکردن و بالا و پایین میرفتند...وقتی صدای یا الله بلند میشد میرفتم تو کوچه و نیگا میکردم که چه جوری کاهگل میکنن...کل محله پر بود از عطر کاهگل،درست مثه امروز ...نم نم بارون،عطر کاهگل و دیوار ترک خورده...

گاهی دلم از همین چیزای کوچیک میگیره...امروز پاییز رو دوست نداشتم...سرد بود...

امروز بارونو دوست نداشتم...امروز ابرا بی انصاف بودن...کاش بغض آسمون ترک برنداشته بود!!

نظرات 26 + ارسال نظر
jash سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:35 ب.ظ

پاییز زشتی نداره،دوست داشتنه ما بخاطره چیزای دیگه است،پاییز همیشه برام زیباست مخصوصا وقتی تنها نباشم

زشت نیست
من امروز دوستش نداشتم

پاییز و هوایه پاییزی همیشه دونفر رو میطلبه

فرهاد سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:07 ب.ظ

عجب روزی بوده بانو

همه چی یه روزی عوض میشه 4

فاطمه سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:10 ب.ظ

سلامم وانیا جان
این روزا مداوم بارون داریم....ولی انگار سنگ وآهن و سیمان
نمی ذارند بارون رو ببینیم و حس کنیم....
بارون دشت میطلبه....
نمی دونم ربطی به حست داشت عزیز یانه؟....ولی انگاری حس این روزای خودمه...

تلاش سه‌شنبه 10 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:33 ب.ظ http://hadafbozorgman.blogfa.com/

بارونه خیلی زیبایی بود..
سقف خونه ما هم نم داده!
منم نگران بودم..

اما من عاشقه پاییزم!

امیرحسین... چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:49 ق.ظ

منم دیوار کاه گلی را خیلی دوست درم مخصوصا وقتی بارون خورده باشه
حالا کجا بارون میومد؟

پرچونه چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:26 ق.ظ

اى جانم وانیا
چرا دخترى
بوى کاهگل که خیلى خوبه
دلتو تنگ گرده حتما
ترس دارى برش دارن این دیوارو
تامیتونى استشمام کن این بورو
تو یادت ذخیرش کن
واقعا چه بارونى اومد این چند روز
شاد باشى دخمل:-)

از خاک کمتریم چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:15 ق.ظ http://dusty.blogsky.com/

دلمون گرفت از رفتن دیوار کاهگلی ها...روح زندگی رو با خودشون برن...وسط این جنگل آهن و آسمونخراش....این سیمان های خاکستری

بچه شیر چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:21 ق.ظ http://anahno.blogsky.com


سیلوم آبجولی من اومدم
لینکت کنم؟

فرزانه چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:27 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

خوب یه عکس از این دیوار کاه گلی مینداختی برای ثبت در تاریخ بمونه اینجا.

مومو چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:44 ق.ظ http://mo-mo.blogsky.com

پس اگه جایی که ما بودیم بودی چه می گفتی؟
از سقفمون 5-6 جا و از 2 تا پنجره آب میومد تو! چن نفرم رفته بودن رو سقف که بینن چرا آب میاد! اونم یه سقف چوبی فکستنی ! یعنی هر قدمی که بر می داشتن.. من نصفه عمر می شدم و حس می کردم که سقف داره شکم می کنه و میاد روی سرم! اما ... خوب بود! زیر آوار موندن هم عالمی داره!
باورت می شه یکی از بزرگترین وحشت های زندگیم اینه که زیر آوار ... بخصوص آوار زلزله بمیرم؟

الهام چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 11:55 ق.ظ http://SAMPAD82.BLOGFA.COM

آره منم بضی وقتا بدم میاد! مخصوصا اوو ایستگاه تاکسی! اگه بارون بگیره ک هیچی!
وانیا باورت نمیشه از ساعت ۴ تا ۱۰ شب توو میدون نقش جهان اصفهان(شهرتونه دیگه؟) ول بودم شمارتو نداشتم ببینمت...هیچ راه دسترسی بهت نداشتم...ب کیانا تلیدم ولی گوشیش خاموش بود..
کلی حسرت خوردم

دلژین چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:43 ب.ظ http://drdeljeen.com

من که کلا پاییز رو دوست ندارم

آناهیتا چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:43 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

وانیا جان پاییز و با تمام گرفتگیش دوست دارم
پاییز مثل شعر می مونه
دلنوشته هات بوی دلتنگی می داد

حسن آذری چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:29 ب.ظ http://sepidedamvalimoo.blogfa.com

سلام. به اختصار به روزم وانیای عزیز

ناهید چهارشنبه 11 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 06:35 ب.ظ http://nahid2369.blogfa.com

نه میشه به خراب شدن دیوار زل زد نه میشه از بارون گذشت...هر دوش سخته

م ه دی پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:36 ق.ظ http://goftareazad2.blogfa.com

یا قدیما با اون آدمای قدیمی با حال بخیر ..

پاییزم پاییز قدیم

ملت هم ملت قدیم ... !!

م ه دی

جزیره پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 09:32 ق.ظ

سلام
پاییز خیلی وقته که اینجا پاییزه،همش میباره اسمون. جالبه که یه چند روزی بود که سعی میکردم پاییز برام حسای خوب داشته باشه و از بارون لذت ببرم ولی خب دیروز بهم ریخت همه چیز دیگه و چقدر بده توی دل پاییز دل ادم بگیره، یه حس بد و مرگ اور.


راستیییییییییییییییییییییییی داییم اینا چندروز پیش از اصفهان اومده بودن و میگفتن زاینده رود خشکیده اینقد غصه خوردم اخه اون دفعه که ما اومده بودیم اب داشت .وااااااااااااااااااای چقدر زیبا بود ، یعنی من عاشق اصفهان شده بودم وانیا، مردمانش هم خیلی خوب و دوست داشتنی بودن.

ساعت25 پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ http://light2shadow.blogfa.com/

دلم هوای کاهگلی می خواهد از همان ها که خاطرات را پر می دهد در شش هایم

مامانگار پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 12:26 ب.ظ

سلام وانیاجان...
...انگار هر فصلی مال گوشه ای از روح تبعیدی مونه !!
....و پاییز مال ریزش و از نو بنا شدنه !!
...مثل اون دیوار کاهگلی ترک خورده !!..
...

Sajjad پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:27 ب.ظ http://www.Sajjad.hid.ir

عادل قربانی پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 04:32 ب.ظ http://www.kajboland.blogfa.com

نمی دونم چرا پاییز برام همیشه دوست داشتنی و عالیه.
شاید به خاطر اینکه از دست گرمای تابستون نجاتم می ده.
شایدم به خاطر اینکه برگهاش رو خالصانه تقدیم زمین می کنه.
وانیا ، این آهنگت آدم رو دیونه می کنه. دلم می خواد برم یه پست در مورد پاییز بنویسم. من رفتم.

کورش تمدن پنج‌شنبه 12 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 05:40 ب.ظ

سلام
من اینهمه بهت میگن شما قبول نمیکنی
خب زیاده دیگه سنت رو میگم
من با ۲۰ سال سن کاهگل یادم نمیاد ولی شما..........

رعنا جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 01:54 ق.ظ http://rahna.blogsky.com

همیشه پاییز واسم دلگیر بوده ..
بیچاره دیوار کاهگلی ..

تامارا جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:55 ب.ظ

دینا همیشه همینه وانیا بانو
نمیشه جلویه تغییرات رو گرفت

تامارا جمعه 13 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 03:56 ب.ظ

راستی من پاییز رو دوست ندارم یه عالمه خاطره ی بد تو ذهنم دارم که همش تو پایییزه میدونم دلیله خوبی نیست برا دوست نداشتن اما خوشم نمیاد ازش باهاش حال نمیکنم

کاسپر دوشنبه 16 آبان‌ماه سال 1390 ساعت 08:44 ب.ظ http://kasperworld.persianblog.ir

خیلی بوی نم بارون و کاهگل خیس خورده رو دوس دارم و میدونم بد بغضم میگیره،بد ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد