ما آدما خیلی زود به چیزایی که داریم عادت میکنیم
یه جاهایی، یه وقتایی میشه که به اوج میرسیم،به اوج داشتن چیزی که میخاستیم اما خیلی زود دلزده میشیم ازش،عادی میشه برامون،یجورایی اشباع میشیم از اون چیزی که داریم بعد کم کم بی تفاوت میشیم...
انگار نه انگار که یه روزی برامون مهمترین بوده...ارزشش کم میشه...میشه مثه هزارتا چیزه بیخود و الکی که دوروبرمونو پر کرده شاید مثه یه سنگریزه که دلت میخواد با تمومه زورت بکشی زیرش تا بره جاییکه دیگه نبینیش...
قصه ی بدیه عادت کردن و عادی شدن...
یه وقتیایی نیستش آدم عین خیالشم نیست اما یه وقتی میاد و میمونه هرچند کوتاه بعد یهو میره اون وقته که آدم هر روز بیشتر دردش میگیره...
گاهی دلمان عجیب میگیرد شاید تاوان لحظه هاییست که دل میبندیم!!
سلام خواهر مهربون
خوبی؟
خوشی؟
چه خبر؟
دلم تنگ شده
کاشکی ...
اگه دلت نمی خواهد بنویسی باشه، قبول اما یه خبری از خودت بده
بی خبری خوب نیست، خودت خوب میدونی
بی خبری اصلا خوب نیست
بی خبر بودن از رفیق ولی عین جهنمه
سلام
اوهوم وانیا جان. این عادت کردنه خیلی معضل بزرگیه به نظرم. فک کنم خیلی از مشکلاتمون به خاطر همین عادت کردنه ست متاسفانه
عادت کردن گاهی خودش یه جور راه حله
هرجا هستی سلامت باشی
وانیا
امیدوارم خوب باشی عزیزم هر جا که هستی . ببخش اگر دعای دیگه ای بلد نیستم .
نزار نبودنت هم عادت شه برگرد
عادی شدن ...
این مطلب منو یاد خیلی چیزا انداخت یاد خاطراتم
خیلی قشنگ بود مرسی
خوشحال میشم به منم سر بزنید
دلم گرفت وانیا
حس خوبی نیس وختی جواب مسیجامو اونجوری میدی
حس خوبی نیس وختی میبینم داری ذره ذره آب میشی
حس خوبی نیس وختی هربار بم میگی فقط برام دعا کن
بخدا حس خوبی نیس...
ب پیر به پیغمبر نیس
وانیا تو کجایی
وبلاگ تو برای من همیشه یه منبع انرژی بود
دختر دلگیرم از دلگیریت
خواهش میکنم رفیقققققققق
میدونی چند وقته نیستی
داشته ام این 14 هارو میشمردم
14 فروردین
14 اردیبهشت
14 خردادم که فردا میاد
3 ماه !!!
بیا وانیا جان بیا
بیا و این پیله رو بشکون
دلمون تنگ شده برات
بیا خواهری
کجایید شما
خوبید؟
سلام عزیز ...
خوبی؟
هنوز هم تصمیم ب نوشتن نگرفتی ؟
شاد باشی وانیا جان ...
اینجا که نیستید
هر جا هستید انشالله خوش باشید
وانیا؟