برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

سیده خانوم فرشته ایست از جنس تموم مادرهای این دنیا



پدرها و مادرها فرشته هایی هستن که از آسمونا اومدن برا مراقبت از ما...

فرشته هایی که...انگار از آسمون اومدن که خودشونو وقف ما بکنن،از خودشون و رویاهاشون بگذرن تا رویاهای ما واقعی بشن...اونقدر صبورند که وقتی کنارتن آرامش عجیبی داری انگار تموم غمهات رو قراره اونا تحمل کنن..


فرشته ی این پست من مادری است که اگه به جای مامانم نباشه کمتر از اونم نیست ینی مثه مادرم دوستش دارم... راستی مگه میشه مامان ها رو دوست نداشت؟!؟

چهره اش که توی ذهنم نقش میبندد ناخودآگاه لبخند میزنم،لبخند میزنم به صورت سفید و استخوانی اش،لبخند میزنم به آرامشی که توی نگاهش موج میزند،آرامش!؟؟ این چهره درد کم ندارد،این را چین و چروکهای نامتقارن با سنش میگوید... اما آنقدر صبور است که وقتی نگاهش میکنم چیزی جز آرامش نمیبینم...

سیده خانوم با چادر مشکی ای که دور تا دور صورت سفیدش را پوشانده آنقدر وقار دارد که دلت میخواهد بنشینی و یک دل سیر نگاهش کنی اما حیف همیشه همه چیز اینقدر زیبا نمی ماند!!!!

از دیروز که آن خبر را شنیدم هزار بار خدا خدا کردم که دروغ باشد و بس...اما هرچه تلفن زنگ میخورد و چشمان گریان "آ" را میبینم ته دلم بیشتر خالی میشود...توی مغزم هزار چرای بی پاسخ دارم که عن قریب مغزم را قبضه میکنند و دیوانه میشوم...مگر میشود اینقدر سریع...اینقدر خاموش...بی سرو صدا...چرا او...واقعا چرا او...اینهمه رنج و غم دنیا بس نبود؟؟حتما باید بیشتر عذاب بکشد...بهراستی به کدامین گناه ناکرده؟؟

تا بوده و هست غم اولاد...یک عمر غم اولاد را بخور که کی رفت کی اومد کی چی گفت کی چی نگفت...آخرش که چه؟؟؟ همان آدمهای بیرحم با زخم زبانهایشان تا اینجا هم دست برنمیدارند کافیست یکیشان از حال و روزت با خبر شود آنوقت واویلا...بیشرف ها نمیفهمند حال تو را درد این روز های اطرافیانت را ....باز هم پچ پچ میکنند...باز هم حرفهای صدمن ی غاز...حتی منتظرند از حال اینروز های تو هم برای خودشان افتخاری کسب کنند که اگر اینجور شده بخاطره...

خدا لعنتشان کند آدمهایی را که از غم دیگران پوزخند میزنند...


****

معجـــــــ ـزه


کار سختی نیست،برای خدا کار سختی نیست آنهم برای یکی از فرشته هایش،فرشته ایی که مستحق این همه سختی نیست...


معجـــــــ ـزه  


فقط گلستان شدن آتش بر ابراهیم نبی نیست،فقط تولد عیسی از دختری باکره نیست،معجزه می تواند همین باشد که چشمهایت را ببندی و باز کنی و همه چیز تمام شده باشد مثل یک خواب!


خدایا میدانم تو بیشتر از من او را دوست داری،خدایا میدانم تو بیشتر از من برای فرشته ات نگرانی،خدایا معجزه کن


مــادرم را دعا کنید....


من در ماه خدا منتظر معجزه ام...


خدایا معجـــ ـزه کن



نظرات 9 + ارسال نظر
فرشته چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 12:06 ب.ظ

وانیای عزیزم ...برای مادر بزرگوارت دعا می کنم . برای فرشته ی خانه ات ...برای اینکه خدا معجزه کند ...که دلت ارام بگیرد ...که خاتون خانه ات ...مادر مهربانت خوب باشد ...

عزیزه دلم ممنونم
مادره تنی من نیست اما مادر است و برا ی همه ی ما یقینا مادرها عزیزند
کاش آدرس وبت رو برام میذاشتی

گودول چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 02:51 ب.ظ http://khesht40.blogfa.com

هیچ معجزه ای به اندازه آرزوی سلامتی برایش کارساز نیست.

مریم نگار(مامانگار چهارشنبه 26 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 10:22 ب.ظ

معجزه ها لبخند خداوندند بر بندگان چشم انتظار !...
برای آن مادر دعا میکنیم که بهبودی کامل بدست بیاورد وانیاجان...

سارا پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 09:31 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

امیدوارم خدا معجزه کنه...
خدایا....

کیانا پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 03:00 ب.ظ http://p4nt4lo0n.blogsky.com

دعا میکنم براشون

دل آرام پنج‌شنبه 27 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 06:39 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

از این سفره ها معجزه دور نیست
این ماه حتما فرق داره با ماه های دیگه سال، حتما خدا جور دیگه صدامون رو میشنوه
الهی حالشون خوب بشه

امیرحسین... جمعه 28 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:51 ق.ظ

ایشالا که هر چه سریعتر حالشون خوب میشه

"آ" یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1392 ساعت 08:58 ب.ظ

مرس خانومی خیلی زیبا بود امیدوارم همین طور که شما گفتید معجزه ای بشه التماس دعا

علیرضا چهارشنبه 2 مرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:48 ق.ظ

: )

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد