اینجا میون این چاردیواری هر روز عصر جمعه است...
لاک قرمز زدم، رو تخم لوله شده ام، مجبورم لوله بشم چون کله ام فقط نیم سانت با تخت بالایی فاسله داره...فاصله رو اشتباه توشتم خب بنویسم دانشجوی دانشگاه تهران وسط ی دخمه الفبا یادش نمیمونه که....اصلا بعضی وقتا همینجوری قشنگتره... فردا امتحان زبان دارم برای ادامه تحصیل تا مرز گور اما هر چه زور میزنم زبان مادری بدجور خودشو غالب میکنه..
فقط خاستم بگم دلم گرفت... بین آرشیو بلاگستان گشتم تقریبا خیلی ها رفتتند ینی بکل نمینویسند...
حیـفــــــــــــــــــــ
وانیا نوشت:عکس رو همینطوری از آرشیو پیکو فایل برداشتم فک کنم قبلترها گذاشته بودم!!!
سلام. دوست عزیز وبلاگ پرمحتوایی دارید.
من تازه وبلاگ خود را تأسیس کردم. با اجازتون لینکتون کردم.
خوشحال میشم شما هم سری بزنید و لینکم کنید.
قبلتر ها هدرت بود عکس، نه؟ چقد من دوستش داشتم همیشه
دلت نگیره مهربون
امتحانم خوب بدی ایشالله
اوه اوه ... غروب های خوابگاه مثل کابوسند. خدا صبرتون بده.
هدر وبلاگت بود این عکس ...انگاری یه جور شناسنامه بود برای وانیا...حس خوبی داشت...