زهر دوری تو شیرین مگر میگردد؟
یاد ایام فراموش مگر میگردد؟
مبرد یاد تو را یار نو از خاطرم ای یار
مزن زخم دگر که حیرانم ازین دهر دغل باز
وانیا نوشت: مخاطب خاص دارد و دیگر هیچ.( از مجموعه خزعبلات من و دوستم که پاسخی از دوست ندارد همه را خودم یکجا نوشتم)
ایضا تقدیم میگردد برای تولدت سی سالگی رفیق چهارساله ام یک مرداد ماهی تمام عیار. و همینطور تقدیم میشود به آرین دخت تمدن که بی حد و اندازه دلتنگش هستم.
پسرای بابک و فاطمه رو که میبینم انگار میتونم بخشی از گذشته ی خودمو ببینم، درست همون روزایی که آسی خانوم با هووی خودش یعنی من روبرو شد ینی همین روزای مانی...گاهیمیتونی چیزایی رو ببینی که هیچ وقت ندیدی یا تو هیچ عکسی نمیتونی پیدا کنی!!!
نگاه های شیطنت بار مانی دقیقا شبیه همونایی که تو تک تک آلبوم های بچگیه من و آسی هست