برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

غریبه ی من...


غریبه میخواهم که بمانی


غریبه بمان...همین جا کناره من بمان...


من خسته ام از آشنایان بی ثبات،آنهایی که امروز هستند و فردا رفته اند،دور تمام مهربانی های زودگذر را خط کشیدم!!


غریبه بین خودمان بماند،کم کم دارم به تو عادت میکنم، به تویی که نمیشناسمت!!!


من خسته ام از معتمدین تو خالی، از اعتمادی پوچ...


غریبه فقط یک چیز را ثابت کن: ثابت کن که تکیه گاهی!!


من از تمام آدمهای دور و برم خسته ام...



هی غریبه



من و تو مجبوریم کنار هم بمانیم!!!