-
پاره ی آتش...آتش پاره
سهشنبه 2 آبانماه سال 1391 12:37
آتشـ پــاره ای بیش نیستم وقتی با هر نگاهت آتش به جانم میزنی
-
روزهای عجیب!
یکشنبه 30 مهرماه سال 1391 22:57
اینروزهایم عجیب بوی تو را می دهد اینروزهایم عجیب شبیه توست شبیه خنده هایت،نگاهت،دستانت شبیه خود توست اینروزها مدام از من عبور می کنی،مدام در من ظهور میکنی... +لعنتی ه دوست داشتنی تنگتــــــــــر در آغوشم بگیر.. ..
-
هوای تو...
شنبه 29 مهرماه سال 1391 11:32
هوایت دست سنگینی داشت، این را وقتی به سرم زد فهمیدم! ! ! دلم امروز هوایی شده هوایت که به سرم میزند دلم رقص زیر اولین باران پاییزی را میخواهد دلم از دیروز هوایی شده بود هوایت که به سرم زده بود دلم عاشقانه ای خواست از جنس تو و خودم دلم دیر زمانی ست هوایی شده هوایت که به سرم زد دلم همیشه بودنت،همیشه ماندنت را میخاست
-
دزدکی های لعنتی...
جمعه 28 مهرماه سال 1391 11:54
چقدر دلم میخواهد دزدکی با خودم خوش باشم، درست مثه همیشه هایی که دروغکی حالم خوبست، وقتی توی رویا غلت میزنم... چیزایه خوشمزه میخورم...لباسای خوشگل و گرون قیمت میپوشم...با آدمایی که دلم میخاد میگردم... دل خوشم به همین دزدکی های خیالی به همین شهزاده بودن خیالی به همین زندگی خیالی دیشب توی خیالم پری رو بودمو پری پوش و پری...
-
آرامش...هیاهو
پنجشنبه 27 مهرماه سال 1391 09:48
آرامشی ست بس عجیب در پس هر غروب (گاهی بغضی ست فرو خورده،گاهی لبخندی ست در آغوش تو) هیاهوی غریبی ست در پس غروب ساحلی ساکت با یاد تو و من تنهاتر *** سفر خوبی بود اما نه اونی که من انتظارش رو داشتم!!! گاهی آدمیزاد میفته تو هچل ، تو عمل انجام شده قرارش میدن و اون لحظه مزخرف ترین حس دنیا رو داره
-
دو تا پیشنهاد...بازم سفر
پنجشنبه 20 مهرماه سال 1391 11:29
اول "همایش مدیریت و انتخاب"،بیست و یکم مهرماه برگزار میشه جزییاتش رو از اینجا میتونید ببینید. دوم دهمین فایل رادیو مذاکره به روز شد،من که قسمت به قسمتش رو گوش میدم امیدوارم برا شما هم جذاب باشه... سوم دارم میرم سفر تا هفته ی آینده نیستم،به محلات هم سر میزنیم صرفا برا آب گرمش،بقیه جاهایی که میرمو میام مینویسم.
-
دلم میخاست...من بلدم...دلم میخاد...
دوشنبه 17 مهرماه سال 1391 12:15
دارم فکر میکنم به دیروز ،به دیروزی که گذشت منظورم همین یکشنبه ست،که گذشت... دارم فکر میکنم به اجبار ،اجباری که خودم،خودم رو مجبور کردم چیزی که نیستم باشم!!! دیــروز تمام حواسم به راه رفتنم بود به اینکه چندتا چاله جلوی پام هست به اینکه نکنه سنگفرش پیاده رو بالا پایین باشه و من یهو سکندری بخورم، اصلا حواسم به حرفاش نبود...
-
قداست
شنبه 15 مهرماه سال 1391 11:31
زن قداست دارد... براى با او بودن باید مرد بود ... نه نر !! +منبع(؟) +ممنونم از میلاد عزیز بخاطر هدر زیبای بالا که براش خیلی زحمت کشیده .
-
سفر
شنبه 8 مهرماه سال 1391 23:12
دارم میرم سفر... مقصدش مهم نیست... مهم رفتن و دل کندن است...
-
رقصیدن با رویاهایم
پنجشنبه 6 مهرماه سال 1391 13:09
"بوی خوش زن 1992" چند وقتیست دلم رقص میخواهد،رقصی بدونه پیچ و تاب شاید مثله شلنگ تخته رفتنهای بچگی، رها،آزاد...از همان رقصهایی که کسی حواسش بتو نیست مثله روزهایی که وسط جمع بزرگترهایی که قدت به زور به شکمشان میرسید برای خودت قر میدادی و توی خیال خودت زیبا میرقصیدی...درست مثله فرشته ها... دیشب ، شب رویایی...
-
میترسم...میترسم
چهارشنبه 5 مهرماه سال 1391 12:16
میتر ســـــــــــــــــــــــــــم! کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد !! نغمــه ِ دلـت را بشنــود !! و تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش !!! چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت !! << این عاشقانه های حسود من >>
-
زن...احساس...خیابان یکطرفه...مرد
یکشنبه 2 مهرماه سال 1391 11:42
پریشانی موهایت...پیچ و خم اندامت عطر تنت...معصومیت چهره ات برق چشمانت دل از کف کسی میرباید آنوقت عاشقت میشود بیتاب تو میشود اما نمیداند در دلت محشری بپاست اما نمیداند شاید دلت اسیر دیگری باشد **** احساس خیابان یکطرفه نیست که مقصدی داشته باشد احساس یکطرفه،بن بستی ست که بالاجبار نمیشود از آن عبور کرد بیایید به احساسات...
-
درد...
پنجشنبه 30 شهریورماه سال 1391 22:09
گاهی دردت میگیره...گاهی نفست بند میاد آدما به یه اندازه از یه چیز دردشون نمیگیره دردم که میگیره بی اختیار اشکام میاد پایین دست خودم نیست مطمئنم توام از یه چیزایی دردت میگیره پس هی الکی نگو ارزش نداره گریه نکن دردت که بگیره خودش خودبخود میاد فقط کافیه یبار دردت بیاد اونوقت خودت میفهمی چی میگم
-
بهانه
دوشنبه 27 شهریورماه سال 1391 11:12
برای بغل کردن عشقت دنبال دلیل و بهانه نباش عاشقانه ترین احساس زمانیست که به یک باره درآغوشش بگیری
-
دیروز
شنبه 25 شهریورماه سال 1391 10:30
دستش را که میگیری...نگاهش که میکنی...صورتش را که نوازش میکنی...در آغوشش که میگیری...بویش که میکنی...بوسه های پی در پی...آیاهمه همان حسی را دارند که دیروز داشتی؟!! صدایش که میکنی...صدایت که میکند...صدای خنده هایش...همان حس دیروز را دارند؟!! متنفرم از فاحشه ای که این روزها به جای من میخندد...به جای من با تو نفس میکشد......
-
یکی بدو
چهارشنبه 22 شهریورماه سال 1391 00:11
این روزها بیشتر با خودم یکی بدو میکنم تا با یاد تو
-
ترک برداشتن...شکستن...
دوشنبه 20 شهریورماه سال 1391 12:21
آدمها همدیگر را ترک میکنند... گاهی به حکم منطق...گاهی از روی عشق...گاهی به اجبار... احساس تنهایی بغضی فروخورده میشود... بغضی که هیچ وقت بازگو نخواهد شد و هرروز ریشه دارتر میشود مثله عشقه ای که درتو میپچد کم کم شروع میکنی به خشک شدن و شکستن...هر روز شکسته تر میشی...هر روز یک تکه از وجودت ترک برمیداره و خورد میشه و از...
-
بیخود شدن...دیوونگی..حق...جسارت
سهشنبه 14 شهریورماه سال 1391 11:14
هیشکی نمیفهمه من از خودم بیخود شدم... هیشکی نمیفهمه وقتی میبازی،دیگه باختی... متنفرم از حرفایه تکراریه دورو بریام... متنفرم از امیدایه پوچی که بهم میدن... متنفرم، متنفرم، متنفرم از خودم... نقطه ی صفر همینجاست،همینجاییکه من وایسادم... یا باید شروع کنی و دوباره بشی عروسکی که نقش بازی میکنه... یا باید تمومش کنی و همینجا...
-
...
دوشنبه 13 شهریورماه سال 1391 09:53
امشب یکنفر خواهد مرد...
-
دایی سیف الله...آدمایه بزرگ...آدمایه کوچیک...
پنجشنبه 19 مردادماه سال 1391 14:02
دایی سیف الله ...مردی که خیلی وقت بود فقط اسمی ازش میشنیدم یه جورایی بچگیم که تموم شد انگار اونم کمرنگو کمرنگتر شد و برام فقط یه تصویر ازش باقی موند جوری که وقتی از سرکوچه باریک خونشون رد میشم و میبینم که با واکرش نشسته اونجا وقتی سلامش میکنم بهم به چشم یه غربیه نگاه میکنه...دایی سیف الله با سر یکدست بی مویش ، کلاه...
-
میدود
سهشنبه 17 مردادماه سال 1391 14:33
میدود فکر میدود عمر میدود، میدود میدود راه میدود موج و مهواره و راه میدود زندگی خواه و ناخواه من چرا گوشهای مینشینم؟ (ژاله اصفهانی)
-
شیرینترین حسه دنیا
سهشنبه 10 مردادماه سال 1391 21:19
میدونم اونقدر دوسم داری که وقتی بهت پشت میکنم دست میندازی تو موهامو شروع میکنی به بافتن...وقتی لام تا کام حرف نمیزنم یکم موهامو محکمتر میکشی و اونوقته که جیغ میکشم ...آرومـــــــــــــــتر...تو از ته دل میخندی و این شیرینترین حسه دنیاست... میگی دختربچه را برا همین دوست دارم.....دلبری با موهاش از هر لذتی تو دنیا برات...
-
پروانه منم...
یکشنبه 8 مردادماه سال 1391 16:20
پر پروانه شکستن نه نشان هنر است تو اگر پرشکنی شه پر شاهین بشکن وانیانوشت: پروانه ها در پیله دنیا را نمی فهمند... تقویم ها روز مبادا را نمی فهمند... دریا برای مردم صحرا نشین دریاست... ساحل نشینان قدر دریا را نمی فهمند..
-
ساخت و ساز
چهارشنبه 4 مردادماه سال 1391 13:23
دنیا را بد ساخته اند…کسی را که دوست داری،تو را دوست نمی دارد…کسی که تو را دوست دارد،تو دوستش نمی داری…اما کسی که تو دوستش داری و او هم تو را دوست دارد …به رسم و آئین هرگز به هم نمی رسند…و این رنج است … "دکتر علی شریعتی" وانیا نوشت: کاشکی یاد میگرفتیم که همدیگرو قضاوت نکنیم...
-
پروازی دیگر...
دوشنبه 19 تیرماه سال 1391 11:08
نیمه شعبانی که من بیدار شدم و تو به خواب رفتی... ذره ذره جلو چشمام آب شدی و من فقط نگات کردم... رفتی و خونه ی بچگیام به یکباره خاموش شد... در و دیواره یه خونه ی سرد با دوتا عکس تو طاقچه ی قدیمی،باغچه بزرگ با درخت انار و گل رز مامان جون...خاطره هایی که هر لحظه تو ذهنم چرخ میخورن منو فراری میده از خونه ایه که یه روزی...
-
دلواپسم...گم شدم...دلم...
چهارشنبه 14 تیرماه سال 1391 10:16
نمیدونم کاسه ی صبرمو وارونه دادی دستم یا واقعا دیگه نمیتونم صبر کنم! خدایا صدایه نفساش بیبــــــــــــــــــــ نالیدن های از ته دلش بیبـــــــــــــــــــــــــــــ چشمهایه چسب خوردش بیبـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دستام دیگه طاقت نداره دیگه نمیتونم با سرنگ بهش غذا بدم...
-
به جانه عزیزت غصه نخور فقط بخند...
سهشنبه 13 تیرماه سال 1391 12:50
گاه کلام بغضی نا گفته می شود و در گلو می ماند می ماند... می ماند....
-
اوج لذت فقط با دو انگشت
سهشنبه 6 تیرماه سال 1391 23:14
اوج لذت فقط با دو انگشت... انگشتانی برای باز کردن هرزآب حمام . . . صدای عبور آب صدای رهایی رهایی رهایی رهایی
-
عادی شدن...
یکشنبه 14 اسفندماه سال 1390 11:41
ما آدما خیلی زود به چیزایی که داریم عادت میکنیم یه جاهایی، یه وقتایی میشه که به اوج میرسیم،به اوج داشتن چیزی که میخاستیم اما خیلی زود دلزده میشیم ازش،عادی میشه برامون،یجورایی اشباع میشیم از اون چیزی که داریم بعد کم کم بی تفاوت میشیم... انگار نه انگار که یه روزی برامون مهمترین بوده...ارزشش کم میشه...میشه مثه هزارتا...
-
سایه روشن...
سهشنبه 2 اسفندماه سال 1390 14:10
بازی ابرها با خورشید سایه روشن روشن سایه معنای چشمک های خورشید را نمیفهمم !