-
لمس کردن یا فشار؟؟!!
چهارشنبه 18 خردادماه سال 1390 12:07
احمدی نژاد : مهم نیست می گویند آمارهای دولت ساختگی است ، مهم آن چیزی است که مردم لمس می کنند.( چرتگاه /متن جالبیه بخونین) ملت جون ندارن نوازش کنن چه برسه به لمس و فشار و زور... همش محکم چک میزنن یکی تو رو خودشون یکی تو رو دولت که با سیلی سرخ بمونه حالا حساب کن 75میلیون چک چطور روی دولت رو سرخ نگه میدارند......
-
دریا در من 4
دوشنبه 16 خردادماه سال 1390 23:35
مشق من چه با شکوهه کودکی زندگی عروسکی خنده های یواشکی گریه های دروغکی سرمشق من،اسم تو بود اسمی مث جادوی شب یک اسم از بر کردنی شعر تماس دست و لب حادثه ساده شدن شکفتن تو پیش من دفتر تب کرده ی ما کاغذ مرد و شعر زن تخته سیاه بی صدا پر از ترانه های ما اسم تو شکل قلب من پای همه جریمه ها هنوز می خوام از تو بگم با این دو دست...
-
بوف کور...
پنجشنبه 12 خردادماه سال 1390 11:08
...تنها مرگ است که دروغ نمیگوید! حضور مرگ همه ی موهامات را نیست و نابود میکند. ما بچه مرگ هستیم و مرگ است که ما را از فریب های زندگی نجات میدهد، و در ته زندگی اوست که ما را صدا میزند و بسوی خودش میخواند _ در سن هایی که ما هنوز زبان مردم را نمیفهمیم اگر گاهی در میان بازی مکث می کنیم، برای این است که صدای مرگ را...
-
آرزوهای عبدالله...
سهشنبه 10 خردادماه سال 1390 11:25
پیرترین رفتگر تهرون و کوله بار آرزوهاش دلمو لرزوند... شهر زیبایی که او زیبایش میکند... چندوقتی میشی تیتر خبری از وزیر و سفیر و هر مقام لشکری و کشوری میان و میگن ما درستش میکنیم،همه میشن گوش برا شنیدن درد دلهات،حرفایی که همیشه زدی و تو هر اداره ای که رفتی که بگی،اما همه گفتن پیف بو میده و پرتت کردن بیرون...تورو هیچی...
-
بازم رو ی دفترمشقم خوابم برد...
یکشنبه 8 خردادماه سال 1390 16:04
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تو این روزای آخر همش دارم تست میزنم و نت هام رو میخونم، یکی نیست بگه آخه تو یه کتاب رو کامل تموم کردی که داری نت برداری هاتو میخونی؟؟؟؟دیشب چشمام خیلی خسته بود دراز کشیدم کف اتاق و داشتم کتابمو ورق میزدم که یهو روی کتاب و دفترام خوابم برد...با صدایه پیام از خواب...
-
فرفره های رنگی...
پنجشنبه 5 خردادماه سال 1390 11:01
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اینقدر تند تند راه رفتم که نفسم به شماره افتاد رسیدم سر خیابون و منتظر تاکسی شدم یه نسیمی آروم میخورد به صورتم.... یهو چشمم افتاد بهشون....دیدنشون اینقد حسه خوبی بهم داد که دلم خواست دوباره بچچه بشم و برم به همون روزها.....پدری با دوچرخه ی زهوار در رفته ای دختر کوچولوشو...
-
زن....
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 15:53
زن از دیگاه علی شریعتی: ز ن عشق می کارد و کینه درو میکند. او می زاید و تو برایش نام انتخاب میکنی. او درد میکشد و تو نگران از اینکه بچه دختر باشد. او بی خوابی میکشد و تو خواب حوریان بهشتی میبینی. او مادر میشود و همه جا میپرسند: نام پدر؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ پ.نوشت:فقط حق کلمات ادا شد اینجا،الباقی با خودتون،تو پسته پایین نظر...
-
بوسه هایم همه تقدیمه تو باد...
سهشنبه 3 خردادماه سال 1390 01:04
همیشه این روز برام سخته که بیام و بهت بگم روزت مبارک،گونه ت رو ببوسم و آروم در گوشت بگم دوست دارم و تو بخندی... وقتی هرسال من آخرین نفری ام که بهت تبریک میگم و تو بازم دلخور میشی از اینکه چقدر من سر به هوام.... امسال زودتر گفتم روزت مبارک، امروز تو خیابون محکم بغلت کردم، بوسیدمت و گفتم دوست دارم، ولی تو داد زدی و گفتی...
-
درد و دل های لاکی قسمت اول.
یکشنبه 1 خردادماه سال 1390 00:06
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA امروز یه مشت آدم سرخوش اومدن اینجا و هی حرف زدن و راه رفتن، تعریف کردن از طبیعت ولی هی سوسکها و مورچه رو زیره پاشون له کردن و هی فش دادن به بوته های گون که چقدر خار داره و نمیذاره بریم جلو...بعد کلی عصبی شدن از اینکه چرا اومدن دشته لاله ها ولی هیچ لاله ای نیست یادشون رفته...
-
خجالت...
چهارشنبه 28 اردیبهشتماه سال 1390 23:33
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هر وقت من یه تصمیمی می گیرم که باید از فردا چیکار کنم،یه نفر زودتر از من یه تصمیم گنده تر گرفته و منم توش سهیم کرده!! امروز صبح که از خواب پا شدم به وسطه هال که رسیدم دیدم فرش جوونه زده!نه فکر کردم حیوونه خونگی داریم براش علف...
-
برای فردای حافظه ام.
سهشنبه 27 اردیبهشتماه سال 1390 10:28
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA نمیدونم امروز بود یا دیروز که حافظه ام یکساله شد، اصلا چه اهمیتی داره که یکساله یا دو،سه و...ساله بشه؟!چند ساله پیش حامد عزیز منو با فضای بلاگستان آشنا کرد و من از اونجا شروع کردم،با وبلاگه سپنتامینو...اما به هر دلیلی نشد که ادامه ش بدم و همین یکساله پیشبا خوندن، وبلاگ آن...
-
امیر و زرگلی
یکشنبه 25 اردیبهشتماه سال 1390 17:03
وروجک شماره1(امیرمحمد) وروجک شماره 2(زهرا) ا میر جند روز پیش تو حسه فشن بودن! Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA دختره فشن عزیزم وقتی یکساله شه بچه ها به طرز عجیبی اغواگرند. و به طرز عجیب تری باهوش و با احساس و مهربون و پاک... خوب میدونن که چقدر دوستشون دارم اما بلد نیستم نشون بدم یا زود صبرم ته میکشه...مثه...
-
ترس از بلندیها...
شنبه 24 اردیبهشتماه سال 1390 14:32
به خراش های رو دستم که نیگا میکنم بازم یادم میاد که میترسم...هنوزم میترسم از بلندی...از ارتفاع از اینکه بخام از رو زمین یه سانت برم بالاتر...هنوز به وسطهای راه نرسیده زیر پام خالی میشه و سر میخورم به طرفه پایین...اینم نتیجه ی غلبه بر این ترسه لعنتی...هر آدمی تو زندگی از یه چیزی میترسه...شایدم هزار و یه چیز...این آخر...
-
گلهایی که حرف میزنند با من...
سهشنبه 20 اردیبهشتماه سال 1390 23:54
90/1/12 یه روزه بارونی 90/2/20 تاریخش یادم نیست!! وانیا نوشت: هنوز گیجم و حرفی ندارم برا گفتن،فقط این عکسا رو گذاشتم تا حسه اینجا عوض بشه،میخاستم این عکسها تقدیم بشه به محسن که اینروزا دلش بدجور گرفته و آلن که نمیدونم یهو چی شد و رفت!!!! (عکسهایه باغچه ی کوچیک خونمونه که درست روبروی پنچره ی اتاقمه،وقتی بارون میاد...
-
1390/2/17
یکشنبه 18 اردیبهشتماه سال 1390 09:36
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA تنم از حادثه خسته... دلم از غصه شکسته... از تنهایی خسته شدم میرم یه چرخی تو هال میزنم، اما جرات نیگا کردن تو چشمایه هیشکی رو ندارم، سرمو انداختم پایین و راه میرم که یهو پام میخوره به لیوان آب،محکم میخوره تو چهارچوب در و چند تیکه میشه....منتظر بود تا بهم بفهمونه که اینروزا...
-
گاهی گریه کردن دلیل نمیخاد...
شنبه 17 اردیبهشتماه سال 1390 22:47
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA . از صبح هوا ابریه، آفتاب نشد...دله آسمون گرفته و دل منم... داره رگبار میزنه که میرم تو حیاط و لب ایون میشینم...بوی اسپند...بوی قورمه سبزی نذری همسایه...صدای زجه ی مداح.... ریسه های سبز .. پارچه ها و پرچم های سیاه و سبز ... همه دارن تو باد میرقصند... و من...منی که دارم اشک...
-
ورود ممنوع!!
جمعه 16 اردیبهشتماه سال 1390 18:56
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA در گذر روزهام هر روز احساس میکنم یه روزی بالاخره میرسه که نباشم،زیاد به رفتن و نموندن فکر میکنم،گاهی هرشب، همیشه به این نتیجه میرسم که اگه برم: نه دل من برا دنیا تنگ میشه نه دل دنیا برا من!!اینروزا دارم درست عکس قانونایی که برا...
-
دوستت دارم،آبجی کوچیکه!!
دوشنبه 12 اردیبهشتماه سال 1390 23:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اختلاف سنیمون به دو سال نمیرسه،دقیقا دوسال تحصیلی و 20 ماه شمسی...بهترین حسنش این بود که باهم بزرگ شدیم و قد کشیدم و حالا شدیم این...اون از من بزرگتره و البته شیطونتر...همیشه آتیشا رو اون میسوزوند...فش و کتکشو من میخوردم...لامصب بلد بود قصر در بره...اما من همیشه پخمه...
-
یک روز تلخ
یکشنبه 11 اردیبهشتماه سال 1390 10:04
امروز وبلاگ کیامهر رو که باز کردم سیاه بود سیاه سیاه... شیرزاد طلعتی درگذشت... با بدترین حس و حال این کلماتو تایپ کردم... هنوزم باورم نمیشه... گل باغمی تو...شیرزاد برگرد و بخوان... کاش همه ی خبرهای بد دنیا دروغ بود...شوخی بود...کاش کر بودم امروز... مریم جان چرت نمیگم که بگم حست رو میفهمم...اما خدا بهت صبر بده... عجب...
-
هندونه،شانس،بخت،اقبال...
پنجشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1390 00:44
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA هنوزم وقتی بابا هندونه میخره عادت داره که بذارتش تو یه سینی بزرگ درست وسطه هال و چاقو رو بگیره دستش اونوخ بگه شانس کی؟ اونروزا چهارتایمون زل میزدیم به هندونه و هنوز جمله ی بابا تموم نشده هرکسی داد میزد من...و چه افتخاری نصیب اونی میشد که شانسش قرمزتر و شیرین تر بود...اما...
-
گذشته هایم گذشت...
یکشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1390 00:22
یک... دو... سه... هر چی بیشتر چنگ میزنم تو موهای خرماییم بیشتر پیداشون میکنم،دارن دونه دونه سفید میشن...شاید گذشته هام یه جایی توی موهام گم شدن...جا موندن...رنگ باختن...
-
من یا سیب زمینی؟!!
جمعه 2 اردیبهشتماه سال 1390 15:30
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 به هر شکلی که در بیایی، هر تیپی که بزنی بازم همونی هستی که بودی، اسم و اصل و نسبت هیچ تغییری نمیکنه!!!!!!!!!!!!!! اما تنهای تنها که باشی- همونی میشی که همیشه هستی هیچ تغییری...
-
کتاب و سفر
شنبه 27 فروردینماه سال 1390 14:00
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA اگه دختر بدنیا بیایی باید خیلی از چیزا رو یاد بگیری!اول از همه باید خیلی بجنگی تا بتونی بگی اگه خدایی وجود داشته باشه میشه مثه یه پیرزنه موسفید یا یه دختر قشنگ نقاشیش کرد!خیلی باید بجنگی تا بتونی بگی وقتی حوا سیب ممنوعه رو چید گناه بوجود نیومد، اونروز یه قدرت باشکوه متولد...
-
اولین پست
پنجشنبه 25 فروردینماه سال 1390 15:13
Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA MicrosoftInternetExplorer4 سلام این اولین پست من توی بلاگ اسکای هستش،میخاستم از وقتی وبلاگم یکساله شد بیام اینجا که پرشین مجبورم زودتر اونجا رو ترک کنم.قرار نیست اینجا چیزی تغییر کنه، مثلا وانیا بشه یه وانیای دیگه یا سبکه نوشتنش فرق کنه، اینجاهم مثه سابق می نویسه، هروقت...