شب...
بزرگراه..
سرعت.
بازی باد با صورتم...با لبهایم...چشمهایی که آروم میبندم...
بازی باد با تنم...بازی باد با موهایم...رقص دستهایم در باد...
عبور باد از تنم...نوازش جای جای بدنم...بوسه بر اندامم...
هرلحظه سر میخورد روی دستهایم...روی پوست تبدارم...
بازی باد....من....فکر و خیال....یک دنیا...رویا...رویا...رویا.....
یک دنیا بازی با خاطره ها...بازی با لحظه ها...ثانیه ها...
بازی با آدمها...نقشها...خنده ها....
سرعت...
بزرگراه..
شب.
خداییش وانیلیا حال می کنی؟ من همیشه پشت در وبلاگت می خوابم که هر موقع اپ کنی اول بشم! بهم جایزه بده دیگه خسیس!
احسانیلیا تو بچه حیفی اینجا ها باید بری یه جایی این همه تلاش استعدادت و همه چیزای خوبت هدر نره
من هدیه ندارم بهت بدم میخوای همون دختر بی کله پست قبل
یا دختر بی صورت این پست تقدیمت کنم؟
دلم خواسسسسسست...
آره خیلی کیف داره خیللللللللللللللللللللللللللللللی
ثبت اتفاقی که برای همه افتاده به بهترین شکل ممکن، زیبا وصف شده .
ممنونم سعیدخان
sghl
سلام
این نوع وقایع نگاری تورو دوست دارم ریز ریز لذتشو می ریزی تو جون آدم ...
سلام میترایی
ممنونم،خوشحالم بعده این همه حس بدی که دادم حداقل این یکم بهتر بود
وانیا جونم ...
همهء ما سرع ـ بزرگراه و شب رو تجربه کردیم ... ولی یکه که بتونه اینقدر قشنگ حسشو در این رابطه بنویسه ... ناز قلمت بانو !
رهایی خودم
ممنونم
وجوده شماها من اینجا نگه میداره
اجی چقدر خوشمل توصیف کردی ... دلم خواست ... شب .. بزرگراه ..سرعت ...
آجی بیا ببرمت بزرگراه
وای که با نوشته هات چه حسی میدی بهم وانیا
اون آرامشی که همیشه دنبالشم تو نوشته هات پیدا میکنم
مرسی عزیزم
سلام
ممنونم اینقدرا هم که خوب نیست عزیزم
خوشحالم یکم تونستم حستو عوض کنم
چه جالب الان که من دارم واست کامنت می ذارم .. تو هم داشتی واسه من کامنت می ذاشتیا ...
جالبه ها به این میگن تله پاتی
چقدر تند تند اپ میکنین من عقب میفتم برم بقیه رو بخوونم
خب زود بیا جا نمونی من پول بلیط پس نمیدما
Kheili ghashang bood... makhsoosan vaghti too royahat ghargh mishi....
ممنونم سجاد
تجربه کن یه بار بی توجه به اطافت به زرق و برقها فقط باد رو حس کن
با من تماس بگیرین شما واقعا زیبا و با احساس مینویسین
ممنونم
وااای وانیا ! این پستت حسش خیلی خوب بود . یه لحظه خودمو تصور کردم و حجم باد رو روی صورتم !
یک دنیا بازی کردی با خاطره هام
ممنونم دلی جونم
خوشحالم که خوشت اومده
سرعت دوس دارم ...باد ...خوبه ...حس قشنگیه اما تو همه این حسای قشنگ یه چیز گنگ و نامفهوم همیشه هس که گاهی آزارت میده با همه خوبیش...
نمیدونم منظورمو میفهمی یا نه ؟؟؟
اره میفهمم که چی میگی چیزی که خودتم نمیدونی چیه
سلام
این پستت حس رهایی و آزادی داشت
خیلی قشنگ بود
سلام کوروش خان ممنونم
حسش خودمو سرحال میاره
شرمنده واسه قرار.
منم توی وبلاگ آنی دالتون خوندم.اون روز هم با دوستم قرار داشتم اصفهان وگرنه شاید منم نمیرفتم.
بیخیال.
عیب نداره
آره بیخیال
سلام
بعد اون همه دل آشوبی و دلتنگی حس این پستت همون لذتی رو واسم داشت که باد و شب و بزرگراه و سرعت واسه تو داشته..و البته واسه خیلی های دیگه
سلام
ممنونم مهربونم
خوشحالم
دلم تنگه واسه هم آغوشی با باد....خیلی دلم تنگه....
الهی که همیشه زندگیت پر از لذت باشه و نقش لبخند رو صورتت بشینه.......
ممنونم الی جونم همیشه آغوش باد رو دوست دارم
عااااااااااااالی
ممنونم
نه همون دختره که قرار بود شمارشو واسم جور کنی رو بده!
اونو بیخیال کلاسش خیلی بالاست
کاشکی من باد بودم
میخزیدم روی گونه های تو
میدویدم میون تک تک موهای تو ...
کاشکی ....
زندگی هامون همش ای کاش داره
همش پره از کاشها
باد رو دوست دارم
چه بی منت نوازشت میکنه باد !!!
بی منت و عاشقانه پر از حس بودن
در ضمن همیشه این آدرس وبلاگت رو اشتباه میزاری برام. امروز سرچ کردم که پیدات کردم !!!!!!!
وای ببخشید ممنون که اومدی
شب..
بزرگراه..
سرعتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت..
خیلی باحالههههههههه
آره پر از حسه
نقاشی خوبیه
نقاشی ذهنم یا نقش های یی که گذاشتم
باد نوازشت میکنه
باد میبوستت
بانوی زیبا رو
بانوی با احساس
خوش بحال باد
ممنونم تامارا جان
حالا واسه امشب یکی رو بفرست دیگه!
هر کاری شبای پیش میکردی الانم همون کار رو بکن
سرعت...بزرگراه...شب...
معجون غریبیه...میتونه مثل یه سرگیجه بی موقع حال آدمو بد-خوب کنه...
آره همیشه مثبت نیست
باز کامنتم ثبت نمی شه !
آخه
..
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااام عزیزم.
چه جالب ! منم پریروز این تجربه رو داشتم !
شب...
بزرگراه...
سرعت...
و ...
سلام
چه خوب
نگران نباش عشق من
یارانه ام را به حسابم ریخته اند
ومن دیگر آنقدر ثروتمند شده ام
که می توانم تورا تا هر کجا که بخواهی برسانم.
راستی ...
هنوز هم اهل پیاده روی هستی ؟!!
.
.
.
خیلی عالی نوشتی دوست من......
دعوتید بزرگوار !
آره اینروزا دیوونه وار میرم پیاده روی
ممممنونم
حتما میام
پس جنابعالی چه جایزه ای میخوای به من بدی؟؟؟؟؟
خب من چیکار کنم احسانیلیا؟
من نبودم چقدر اپ کردی دختر خوب
همشم دل نوشته؟چی شده آخه عزیزدلم که این روزا اینقدر دلت بیتابه و مینویسه برات؟
بازی با آدمها
بازی بدیه وانیای خوبم
کاش باد خاطرات بدمونو با خودش ببره
آره اینروزا خیلی حرف هست که رو سینه م سنگینی میکنه
بازی آدما باتو که تو فقط قدرت بازی دادنشون تو خیالت رو داری
بزرگراه ... شب...باد...
حس خوبی بهم داد وانیای عزیز
خوشحالم رها جان
اینجور وقتها چشمهاتو ببند و دل بده به باد تا خنکای حضورش ، گرمای تبدار وجودت رو با خودش ببره به ناکجاآباد دنیا . فقط چشمهات رو ببند و دل بده .....
فدای دلت سهبا جونم
ممنون که هستی
ممنون که میای
دلم برات تنگ شده بود بانو