"...در را ببندید،موسیقی را عوض کنید،خانه را تمیز کنید،غبارها را بتکانید.دیگر آن کسی نباشید که بودید،و کسی بشوید که هستید."

دلم میخاد یه کلید داشتم،یه کلید طلایی،حالا طلا هم نبود عیب نداره، نقره ای یا مسی،اصلا جنسش مهم نیست یه کلید باشه که بندازم توی قفل پیشونیم...همین بالای ابروهام یه جایی همون وسط یه پیچ بدم و بعد...تق...درش باز بشه...در مغزمو باز کنم...کامل برش دارم و بذارمش کنار!!!
اوه اوه...اولش نیگا کردنش سخته سرخ سرخه...فکر کنم داغ کرده گرمشه...با یه تیکه کاغذ باید آرووم بادش رو بزنم تا خنک بشه،میشه حتی خیلی ملایم فوتش کرد...دلم میخاد آرووم نازش کنم...زیر انگشتام پره از گره!!!فکرشم نمیکردم اینقدر مغزم گر و گور داشته باشه...شاید دلیل سردردهام همینا باشن...همینایی که وقتی یکی شروع میکنه به حرف زدن انگار آروارش داره روی همین گره ها تکون میخوره یا داره مثه موش این رشته ها رو میجوه...باید اول سوییچ گوشامو پیدا کنم و خاموشش کنم تا هی بکارت این پرده دست کاری نشه و راحت بتونم به کارم برسم...بعدش نوبت کلید چشمامه...وقتی آف میکنم بازم یه جایه کار میلنگه...همه جا تاریکه اما بازم تر میشه باید از سرچشمه خاموشش کنم تا هی سرریز نکنه و یجا خشک بشه...کار این یکی که تموم شد باید برم سراغه اونجایی که مرکز عواطف و احساساته...اینروزا بدجور تو مود احساس گیر کردم باید برش گردونم سرجایه قبلیش باید یه فن (تهویه) هم اضافه کنم جلو قلبم تا سرد بشه هی الکی داغ نکنه کل سیستم بدنمو از کار بندازه البته میشه کیسه یخم برد اونجا...یه جایه دیگه هم باید سر بزنم بخش توجه...توجه به خودم و اطرافیانم...بخصوص مامان که اینروزا میاد برام یه چیزی رو توضیح میده و میره بعد من میرم همون مورد رو ازش میپرسم و فقط کتک نمیخورم البته جیغ رو میزنه ها...بخش خواب از همه شاید مهمتر باشه...یه جوری که از شر این قرص های کوفتی خلاص بشم تو این یه هفته بدجور خوابم بهم ریخته...باید اساسی درستش کنم که تا سرم رسید به بالش خوابم ببره...بخش برنامه ریزی هم کلی کار داره...البته بخش فراموشی و حافظه هم همینطور...همینجوری بدونه دست کاری کردن مشکل داره و زیاد کار خاصی انجام نمیده جز فراموش کردن ریز و درشت وقایع!!!باید رابط بین عشق و احساس رو هم با حافظه م قطع کنم تا هی موج منفی به این بخش نفرسته...بخش بچگی رو باید فعالش کنم دلم میخاد بچگی کنم...بادبادک بازی...تاب بازی...سرسره،عروسک بازی و...بخش گردش...بخش کتابخوونی...دلم یه روستا میخاد...یه پنجره چوبی رو به آفتاب...یه خروس بی محل...یه دنیا سادگی...دریا...ساحل شمال...دلم خیلی چیزا میخاد...فعلا باید در اینجا رو قفل کنم و کلیدش رو با یه نخ بندازم گردنم تا گم نشه...شاید بازم آب و جارو خواست این خونه!!!
راستی اگه شماها یه همچین کلیدی داشتین چیکار میکردین باهاش؟؟؟
موضوع جالبی بود.
همه ی اینا که گفتی، یه روزی مشکلات منم بود. فکر میکنم اثرات نوجوانی و جوانی باشه! به مرور زمان کم میشه. همین مثلاً مرکز توجه که کلاً همیشه مال من آف بود! (نمی خوام ناامیدت کنم اما این بخش هنوز بکار نیفتاده در مورد من!)
من اگه کلیده رو داشتم حسابی رو قسمت تمرکز و حواسو دقتم کار می کردم! یکم هم حافظه امو دستکاری می کردم بلکه زودتر این آلمانی رو یاد می گرفتم یا شاید یه تراشه ی زبان آلمانی جاسازی می کردم کلاً راحت شم!!حتما هرجا از این کلیدا میفروشن این تراشه هارم میفروشن دیگه!!
وای ساندر کاش آف نمونه
منم از این تراشه ها میخام اما آلمانیشو نه
چقد کار میشه با همین یه کلید ساده کرد ...
نام ببر عزیزم
اگه همچین کلیدی بود به جای فرار مغزها دزدی و تجارت مغز زیاد میشد
خودم اگه داشتم از کلید زیاد میکردم میدادمش بقیه هم از این مغز فعالمان استفاده کنن.
به به اینم حرفیه پس برم بخش نبوغمم دست کاری کنم
بازش میکردم...تراشه ی بچگیمو برمیداشتم میذاشتم تو جیبمو و رو یه کاغذ مینوشتم این خانه و وسایلش به حراج گذاشته شد و کلید رو میذاشتم رو در بمونه
بعد میرفتم دور دنیا میچرخیدم ..وقتی خسته میشدم و دلم یه جا مقل خونه میخواست میدیدم هیچ جایی رو ندارم الا همون خونه رو..خدا خدا میکنه کسی صاحبش نشده باشه..بعد میام میبینم همه چی دست نخورده باقی مونده..کسی خونه ی من به کارش نمیومده..همه چی میشه همون آش و همون کاسه...
چون جرات تغییر دکوراسیون ندارم
تیراژه خوبی الان تو؟
بی سرو کله کجا میخای بری؟
بعد حراج میکنی و بعد ارزو میکنی برگردی؟
بیا شفاف سازی؟
به قول دون ژوان
دراز بکشم مغزمو ماساژ بدی؟
من!!!!!!!!
نه شما کلید ور دار یه فکری بکن برا مغزت
به هرچی خاطره بده قفل میزدم
کلیدشم مینداختم دور
اینم یادم رفت آره فکره خوبیه
سلاممم وانیا جان
الان کلی ذوقیدم آخه من یه پست داشتم
قبلا با همین عکس و همین موضوع تقریبا..فقط تو شاید قشنگ تر پرداختی بهش..
من با خودم فکر می کردم مغزمون یه در پشتی داشت گاهی یواشکب یه سرکی می کشیدیم اون تو ..
سلاااااااام عزیزم
کاش لینکشو میذاشتی میدیدمش
اونم ایده ی خوبیه
پانی طبق آخرین اخبار
امشب کباب نوشه جان کرده :دی
سالمه فحلا :دی
خوب میرسه بخودش
اون جمله از خودتونه بانو؟
قبلش چرا نیست حرفاتونو نخورین کامل بگین
نه پائلوکئلو
زیاد بود همینش ربط داشت
خب بذار بگممم
تازه کلی چیز باحالم بهم اضافه شده....
اولش میرفتم ببینم مغز اینیشتین رو کجا گذاشتن بعد یه طرح میریختم میرفتم میدزدیمش بعدش باهزارتابدبختی میاوردمش خونه میرفتم تو اتاقم درم قفل میکردم پرده هارو میکشیدم(اینارومیگم چون مغزم هبه نور حساسه تازشم نمیخام لوبرم)بعد کلیدو میذاشتم روو پیشونیمو قفلو باز میکردم مغزمو درمیاوردم ....یه عمل پیوندی مختصربا مغز اینیشتین میدادم و بچچگی خودمو میذاشتم جای بچچگیش و اطلاعات به روزمم جایگزین میکردم... بعدش دیگه مغزمو یکم فشارش میدادم این چین و چروکاش زیاد شه .اینو اینجا نگه دار تا بقیه شو بگم
مغز اینیشتینو میذاشتم تو سرم ...یکم تمرکززز..امتحان میکنیمممم... ایول خیلی خوب شده...دم خودم گرم
حالا درو قفل میکنمو کلیدشو یه جا تو گاوصندوق قایمش میکنم.پرده هارو جمع میکنم و قفل درو بازمیکنم و حالا باید برم مغز تعویضیو بذارم سرجاش و الباقی ماجرا
حالا بجای اون همه دست کاری تو مغزم با دوتا پیوند ساده همه چی حل شده
خب دیگه حالا کیانای جدید اماده اس....بفرمایید
من جون به جونم کنن حواسم همه جا هست و هیچ جا نیس...توجه هم که الفاتحه میباشدددددد کلن تعطیله واسه همین بهترین راه حلو انتخاب کردم
آجی تو چرا اینقدر توهم زدی؟
آجی من گفتم مغزه خودتو اب و جارو کن رفتی زدی یکی دیگه رو تو گور لرزوندی؟
بعدشم تو کی جراح مغز شدی من نفهمیدم؟
بابا پروفسور
آجی تغیییر چهره کار نمیکنی؟
خدا مرگم چه همه نوشتم
فک نمیکردم اینقد بشه
ولی تقصیر خودته دیگه ذهن ادمو فعال میکنییییی
حالا بخووووون و جواب بده....غرم نمیزنیااااا
آجی جوای دادم زیاد نت پرید
کم شد
تو عزیزمی غر نمیزنم
درود. چندتا از مطالب وبلاگتون رو خوندم. خیلی ترغیب شدم که به مرور همه شون رو بخونم.اگه مایل به تبادل لینک بودین حتما خبر بدین.باعث افتخار و خوشحالی میشه.
خوشحالم
باید بخونمتون
سلام
با پستت یاد صحنه ای از فیلم هانیبال افتادم که جمجمه طرف رو باز کرده بود و داشت مغزش رو برمیداشت
راستی باید فکر کنم ولی به نظرم کار زیادی باهاش نداشته باشم.خدا رو شکر تا حالا با هم خوب کنار اومدیم
شما هم دکتر خوبی هستیا
بعضی وقتا فکر نکردن بهترین درمانه
به به
بابا مغز طلایی
بابا مغز پروفسوری
بعله ما دکترم چی فکر کردی؟
من اگه این کلید و داشتم
مغزم و از جاش درمیاوردم یه چند روزی می ذاشتمش یه گوشه و سعی می کردم اون چند روز و توی کما بگذرونم
وای که گاهی اوقات چقدر دلم می خواد اینطوری باشه.
اینم خوبه ها
مغزمونو از مدار خارج کنیم
,وانی بذار فکر کنم میام میگم
برو زیاد طول ندیا
قرار بعدی
سالن انتظار
تالار مردگان
اولین پنجشنبه ای که نیستم
نه گل
نه گلاب
نه خیرات
تو را می خواهم
که پای هیچ یک از قرارهایت نیامدی
به به گمنام
کجا بودی تو؟
خودت که یکی درمیون نیستی؟
من اگه همچین کلیدی داشتم ، حتما بخش افکار منفی مغزم رو برای همیشه غیر فعال میکردم .
همه همین کار رو میخان بکنن
وانیا هنوز دارم فکر میکنم
شما راحت باش
سلام وانیا ی عزیزم .
خیلی ایده قشنگی بود . برم ببینم اگه همچین کلیدی داشتم چه کارها میتونستم باهاش انجام بدم ....
مرسی عزیز .
برو ببین بیا بگو سهباجونم
سلام وانیای عزیزم
چه موضوع جالبی
ولی کارسختیه هاااااااااا
آخه مغز من یکی خیلی شلوغه همه چی توش قاطیه هیچیم سر جای خودش نیس
راستش میترسم درش بیارم دستش بزنم افتضاحی بشه بدتر از قبل
سلام گلم
تو میخای بیخیال شو تو نمیخاد
اجی می خوام واست خصوصی رمز رو بفرستم ولی اینجا چه جوری باید خصوصی کرد بلد نیستم ...
آجی تو قسمت تماس با من
اجی چقدر قشنگ همه چیز رو توصیف کردی ... مرحبا بانو ...
خب دست کاری نمیکنی مغزتو؟
اگه از این کلید ها داشتم
کلی افکار مثبت می ریختم تو مغزم !
گذشته رو میریختم دور !
هییییییییییییی اگه داشتم....
هییییییییییییییییییییییییییییییییییی
کاش داشتیم
وانیاااااااااااااااااااااااااااااااااااااا بیا جواب بده دیگههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه
اومدم نزن آجی
میشه خیلی کارا کرد . اینکه پرسیدن نداره .
بعله بانو
چه خوب اومدی آدرستو نداشتم
اگر از این کلیدا داشتم.......
بدن هممون هوشمنده...هر بلایی هم به سرش میاد تقصیر خودمونه....باید بینشمون رو درست کنیم....اونکه درست بشه همهٔ سیستممون کلا درست کار میکنه....چه احساسمون چه عقلمون....بینش هممون یه دست کاری و تعمیر و تغییر اساسی نیاز داره به گمونم...
شما کلا دیدت مهندسیه
دستتون درد نکنه
سلام
کم پیدائی تا خبرتون نکنم به وبلاگم سر نمی زنی؟ خوب
بدو بیا آپ هستم بدو بیا خبرهای خوب رو بخون من عاشق جمعه ها هستم چون....
سلام نگاه کنین ریدرم خرابه خبر نمیشم
وانیا جان من بطور یقین قسمتی از حافظه ام رو پاک میکردم ...اگه راه دیگه ای هم باشه حتما امتحانش میکنم. حالا ببینیم این کلید شما چطور جواب میده
آره اما این بدیهاهم تلنگره
منم دلم این کلیدو میخواست اگه میتونستم همه خاطرات مزخرف عشق و عاشقیمو پاک میکردم .... مغزمو تمیز میکردم .... خاطره های قشنگمو پررنگ میکردم ای کاش بود
نکن جانه من این چه کاریه ....عشق مگه مزخرفه؟
اونا رو پررنگ کن
ای وای این رمز منو نشون داد که رمزمو عوض میکنم چجوری برات بزارم که نشون نده ؟
منم هول شدم پاک کردم اسرار مردم پاک نشه
منظورم فاش نشه
تو قسمت تماس با من بذار
سلام
من اگه همچین موهبتی گیرم میومد گذشته رو از مغزم پاک می کردم خلاص ! این گذشته ها گاهی آینده رو هم داغون می کنه !
سلام میترا جونم
آره اما گاهی آینده رو میسازه اما بهتره حذف بشه
وای خیلی جالب بود ...
من اگر بودم ، تمام سلولای خاکستریِ مغزمو نابود میکردم که انقدر کار نکنه ... میدانید که .. فهمیدن سخت است.. درد است
ممنونم
به به باهوشم
آره فهمیدن سخته
سلام وانیای عزیز
وای منم از این کلید ها می خواهم تصور کنم اول که در مغزم رو باز کنم خودم هم گیج بزنم چقدر کار می خواهد اینجا حتما یک قسمت های خاک گرفته و یک قسمت های زیادی کار کرده باید تمیز کنم و کار کرده ها رو با نو جایگزین باید سیستم حافظه رو تقویت کنم یک مدل بالاتر شاید به کار بیاد ... یک جاهای هم حتما باید پاک بشه یک خاطراتی که حک شده و دست از سرم بر نمیداره ..... خیلی کارها باید بکنم اما اول بگذارم یکم هوا بخوره
سلام عزیزم
شما مختاری ینی اختیار داری هرکاری خاستی بکن مغزه خودته
کلید من گم شده
شما ندیدینش؟؟
این الی ینی کی؟
کوجایییییییییییییییییییییییی؟
همین دوروبرا
سلام دوست عزیز
وب قشنگی داری
به وب منم بیای خوشحال میشم واگه باتبادل لینک موافقی منوبااسم وقتی دلگیری وتنهالینک کن وبگوباچه اسمی لینکت کنم
ممنون
باید بخونمتون
من اگه داشتمش می آوردم می دادمش به تو.
فکر کنم به کار تو بیشتر می اد.
دستت درد نکنه دیگه پس نمیدما خودتم بکشیا
شاید مینداختمش تو دهن شیر !
چررررررررررررررررا؟
سوال سختیه باید خیلی فکر کرد
فکر کن جانه من فکر کن
اجی من که مغز ندارم ..
.
.
.
خدایش بیامرز .( مادر بزرگ کیامهر)
آجی چرا فحش میدی به خودت؟
اگه داشتم کاری میکردم که بچه باشم یا دیوانه
وای محشره این فکر
چه جالب بود اون جمله آبی اون بالا
آره واقعا معنا داره
اوووووووووووه خیلی مشکل داری باهاش که بابا!!!


میگم بده بره یکی دیگه جایگزین کن! با اینهمه مشکلات نمیارزه تعمیرش!!!!
مخ ما خوب کار میکنه نیازی به کلید نداره! بعلهههههههههههههههه
پستت خیلییییی قشنگ بود به نظرم...
نه بابا انیشتین،مغز خوب ...
ممنونم
یحتمل قورتش میدادم ، ماها از اون دسته آدم ها نیستیم که شایستگی داشتن کلیدهای این فرمی رو داشته باشند ..
-
ممنون که هستی
تصدقت
به به
خواهش