یه چمدونه قدیمی که حالا داره کف زیر زمین خاک میخوره،چمدونی که پر از خاطره های دور و نزدیک و تلخ و شیرینه...یادم نمیاد هیچ وقت باهاش سفر رفته باشیم،همیشه توش چیزایه مهم بود و درش قفل،اما حالا قفلاش خرابه و یه مشت خاطره توش مونده...
بقیه عکسها رو تو ادامه ی مطلب ببینید...
بعدا نوشت:هر کدوم از شمایی که اینجا رو میخونید اگه لباس بچگی هاتونو دارین بذارید تا بقیه هم ببینن.
نمای کلی لباسها(پلوخوری و خونگی)

لباس پلوخوری،سوغات پدرجان از طهرون

دو عدد تمبان راحتی

ست لباسه تابستونی

ست لباس زمستونی

کاپشن دو رو مخمل کبریتی با کلاه تمام محافظ
لباس آبی که روش غوری داری لباس عیدمه که هنوزم دوستش دارم...
چه عکس های جالبی...معلومه که تو این چمدون پر از خاطره بوده
چه خوب بود اگر من هم هنوز از این لباس هام داشتم
آره مرور گذشته ها همش غم نیست خیلی وقتا جیگرت حال میاد
چه قدر خوبه که آدم یادگارهایی از قدیم داشته باشه تا با دیدنش یادی از اون دوران کنه...
واقعا که با دیدنشون هزاران صحنه خاک خورده جلوی چشم ادم ظاهر میشه...
آی راست گفتیا
خیلی خاطره بازی ها
بده یا خوبه؟
چمدان خاطرات
چمدان بچگی
چمدانهایی که پر اند از دفترچه مشق های خط خورده ی دبستان..کاردستی های دوران راهنمایی..کارت پستال های دبیرستان و نامه های عشق آلود نوجوانی
.
.
یادگارهایی که مدام خودمان رابه اندازه ی شان میکنیم تا مبادا آن روزها در خاطراتمان خاک بخورند
چمدان زندگی ات پر از نور و روشنایی وانیای عزیزم
عاشق کامنت گذاشتنتم تیراژه
ممنونم از دعای قشنگت
ای جان ! اینا واسه شما بوده یعنی وانیای عزیز ؟
بهلللللللللللللللللله بانو
وای چقدر با سلیقه
انگار همین الان از مغازه خریدیشون
چه فازی می ده هر بار نگاه کردنشون.... اینکه وجب بگیری قدشو بعد وجبتو بذاری روی قد الانت
اینا الان دیگه پیدا نمیشه مهربان بانو عتیقه شدن تولد بچچه تون دعوتم کنید میام براتون کادو میارم از این شلوار خط خطیا
قدمون از وجب گذشته بانو
اون شلوار گوگولیه که راه راهه رو عاشقشممممممممممم
من خودم عشق میکنم باهاش والا
میگم وانیا جان شما اینها رو نگه داشتی برای دخترت اونوقت؟
منم از اون دوران یه بلوز و شلوار داغون دارم که بیشتر باعث آبروریزی هست تا این که بیاریش در انظار عمومی. آخه من وقتی دنیا اومدم ناقص الخلقه بودم سه تا از دندههام رشد نکرده بوده به علاوه اینکه موقع تولد با لباس یک کیلو و ششصد گرم بودم. البته راست و دروغ این حرفا به حساب مامان جانم. من که اون وقتا عقلم نمی رسیده
نخیررررررررررررم بچم پسره
آخه لابد کل بچچگی اونو میپوشیدیش
وااااااااااانیااااااااااا بجووووووووووووووووون خودم من دیشب ساعت 1 اومدم این پست نبووووووووووووووووووود
میخاستم امروز بیام دعوات کنم چرا پست نمیذاری
آجی من الان اونشبو یادم نمیاد دقیقا
جووونم لباس قووووووووووووری، خیلی نازه
لباساشو ..
چه همه خاطره توو ایناس وانیا نه؟؟؟؟ چه خوب که همشونو داری
میگم روتختیتم قشنگه هاااااااااااااا آجی جووونی (آیکون ول کردن اصل و چسبیدن به فرع )
رو تختیم بچگون اس همه بهم میگن اما من عاشخ صورتیم
اینام همش برا خودمه بخودا
نازی..
چه خوب که نگهشون داشتن..
خوشکلن..
ممنونم
به به وانیا بانو بالاخره اومدین
فکر کردم سفر بودین
عجب چمدونی
لباساتون باحال بود
منکه هستم آقا چرا حرف درمیارید؟
وای خدا جون چه خوشگلن
وانیا تو هم اینقدر کوچولو بودی یه روزی؟
بهله من کوچک بودم روزی روزگاری همین جوری که با قد167 نپریدم بیرون
سلام
خیلی باحال بودن
ست لباسات من رو کشته.کجای اونا با هم ست بودن؟
شلوار سورمه ایه با خط های قرمز خیلی توپه.همه از اینا داشتیم
در جواب کامنت مهربان بانو باید بگم اینا اهل اصفهان هستن اصلا این لباسها رو نمیپوشیدن واسه همین نو موندن
(آیکون آدمی که دنبال شر میگرده)
سلام
من اونروزا ستی بودم برا خودم
تو فقط تفرقه بنداز کوروش
ما لباسامونو همیشه تمیز نگه میداشتیم حســـــــــــــــــــــــــــــــــــود
تو دنبال شر نگردی دنبال چی بگردی؟؟
یه ذره بهش آب بده تو گلوش مونده گناه داره
کی؟
چی؟
دادی
هوووووووووووم
هدف رو معلوم کن یه لیوان اب بدم دستش
چه جالب میشه وقتی بعد از سالها اینها را می بینی.
خیلی حس جالبی داره
این خود زندگیه وانیا .منم لباسامو دارم و هروقت نگاهشون میکنم دلم تنگ میشه برای روزهایی که اون قد و قواره بودم .
بلوز تابستونیت چه نازهههه ،البته همشون قشنگ و دوستداشتنی هستن .
چه خوب که داریشون
بهله کلی عکس دارم با اون لباسم تو شمال
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــی
....وااااااای خیلی نازن وانیای گلم...
...ماکه جای نگه داشتن این خاطرات رو نداشتیم...مجبور بودیم هراز گاهی ردشون کنیم برن...
...پستت شیرین بود عزیز...
ممنونم مامانگارم
آخی چه حیف
ممنونم
سلامممم وانیا جان
منم یه ژاکت آبی خشتی داشتم خیلی دوست داشتم
دخمر با سلیقه ای بودی دیگه برای خودت ...البت بیشترک مامان عزیزت...
آخه اونروزا همه چی خشت داشت چراااااااااا آیا؟
این عکسا بی لیاقتی بچگی هامو آورد جلو چشمم..
گند می زدم به لباسام:|
من عاشق اون لباس غوووری و شلوار راه راهه شدم .. الهییییی:*
اااااااااااااااااا نزن این حرفو آجی
قابل نداره عزیزم
آخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی
چرااااااااااااااااااااااا؟
روزگار کودکی برنگردد، دریغا
آی گفتیییییییییییی
خیلی زیبا بود، لازمه یه چیزایی باشه که گاهی آدمو ببره به روزای گذشته مخصوصا کودکی وقتی که نمیدونستی غم و غصه یعنی چی،تلاش کن ببین کدومشو میتونی بپوشی
من تورو میکشم بزرگترینشون اندازه سرانگشتم تا آرنجمه آخه اینم رنجه میدی به بمن؟
آخی! خوش به حالت که هنوز همه ی اینا رو داری. من که هرچی برام مونده بود رو گذاشتم و اومدم!
راستی وانیا، امروز دوست بنگلادشیمون می گفت دوست مسلمونش اسم دخترشو گذاشته وانیا. که به عربی یعنی هدیه ی خدا. آره؟! اصلاً شبیه اسمای عربی نیست و ربطی هم به هدیه ی خدا نداره در ظاهر.
آخه میری میبینی هروقت برگشتی
شوما بیشتر تحقیق کن داری نزدیک میشی
ای جونم اینا چقد نازننننننننننننن وانیا
خیلی لباسات خوششششلللل بودن هااااا
یاد بچگیای خودم افتادم چه بی غصه بودیم و شاد
ممنونم سارایی
اینقده خوش تیپ بودم
واقعا چمدون خاطرات
وقتی به این لباس ها نگاه می کنی باور اینکه یک زمانی اینها سایز تو بوده یکم سخت واقعا باید دست پدر ها و مادرها رو بوسید
باید بوسید
سرمایه های عمرمونن بی شک
ما هم تو انباریمون سه تا صندوقچه داریم که توش پره از وسایل قدیمى و صد البته خاطره انگیز... از لباسهاى بچگیاى منو داداشام گرفته تا اسباب بازیامونو چینى هاى قدیمیه جهیزه ى مامانم! نمیدونم چرا هر وقت به اون صندوقچه ها سر میزنیم و زیر و روشون میکنیم حالمون خوب میشه... خیلى خوب... خاطره بازى گاهى معجزه میکنه...
چه خوب که داریشون
قفلاش خرابه ...........
خاطرات قفل شده ازش سرریز کردن انگار.......................
آره داره میرزه بیرون
شلوار راه راهی خیلی بامزه است
کاپشن دو رو منم داشتم
همه دوستش دارن خیلی جواده ولییییییییییییی
کاپشن دورو چه کلاسی داشت برا خودش اونروزا
وانیا جون لینکت کردم که هی زرت و زرت گمت نکنم و در به در دنبالت بگردم این ور و اون ور...
عکسا هم هر وقت باز شد میام مینظرم در باره اشون...
دستت درد نکنه حالا من زرت و زورت گم میشم؟
بیا ببین دلت آب بشه
واااااااای خیلی نوستالژیک بود!!! چه لباس بچه های ناززززززی
۳۷۸۳۰
ممنونم
الهییییییییییییی....خیلی بامزه بود عکسا.....کلی خندیدم آخر شبی.....هوس کردم برم و چمدون اینجوریمون رو باز کنم...مامان چندتایی لباسمون رو بیشتر نگه نداشته....خیلی کم...اکثرا لباسای منو...
چرا خنده بانو خب خوش تیپ بودم ست میپوشیدم
برو ببین بیشتر بخندی
همه رو داری؟ اصلا باورم نمی شه... من هیچی از کودکی هام ندارم جز خاطراتی درهم و گریان.... جز جیغ های ممتد و قهر کردن های همیشگی و نبودن ها حسرت ها بی اغوشی ها....
اصلا بهت نمیاد زری جون نق نقو بوده باشی
کلاه قرمزی هم از اون شلوار سرمه ایی دارههههههه
.
چقدر جالب که لباساتو هنوز داری؟
راستی چطوری اون سنیاتو یادت میاد؟
آره الان من وانیا قرمزیما
چندتا خاطره ی گنگ اره یادمه با کفشای ورنی زرد
منم لباس های بچگیمو دارم
نمی دونم چرا دور نریختن؟
اگه به من بود می دادم به یه مستحق
حتی همین دست دوم ها رو
درسته که الان من و تو با دیدنشون حال می کنیم
اما تن یک بچه ی فقیر و گرم کردن، لذت بیشتری داره
هر چند اگه حس نکنیم
چه خوب که داری طرز فکرا متفاوته
سلام گلم...برام ایمیلتو بذار....تا رمز رو بفرستم
ممنونم
کاپشن مخمل کبریتی
بهله هم سنیام بیشترشون داشتنا
ا ی جانممممممممممممممم خدااا
اون دو بنده ها رو من عاشقشون بودممم
خیلی باکلاس بودن خداییش
منم یک چیزی شبیه این چمدون دارم البته قرمزه . سالها مادرم با دقت ازشون مراقبت می کرد . اون موقع قدرشونو نمی دونستم اما حالا ...! سلام
:) بروزم
سلام اولش
چه خوب که داری میام پیشت
عزیزم ... قربونت برم با اون لباسای خوشگل بچگیات ... منم دارم از این لباسا ... خیلی باحاله این تعلقات کودکی ... خیلی زیاد ... هر کدومشون یه دنیان
قربونت برم محبوب گلی جونم
خیلی حال میده دیدنشون
الهییییی
چند وقت پیش قرار بود یه بازی وبلاگی انجام بشه در این مورد که هر کس یکی از لباسای بچه گیاشو کنار یکی از لباسای الانش ذاره و ازشون عکس بگیره که بعدا تصویب نشد
چون آدمای خیلی کمی هستن که لباس بچگیاشونو نگه داشتن که خوش به حالشون
الهییییییییییییییی
چه خوب میشد علی اما راست میگی خب همه ندارن دیگه
وای خوش بحالت که مامانت اینا رو نگه داشته من چیز زیادی ندارم از بچگی
آخه عزیزم عیب نداره اینا رو ببین دلت اب بشه
بعد از بررسی یافته شد:
وانیا هدیه باشکوه خداوند- فارسی اصیل قدیم - ریشه کلمه فارسی عبری می باشد
وانیا کلمه کاملا عربی به معنای نسیم (واژه نامه دهخدا)
آفرین کاشف
حالا بالاخره چی شد؟
سلام متاسفانه ما بچه اولی بودیم و هرچه داشتیم و نداشتیم خواهر برادرمون به یغما می بردن لذا هیچ چیز برای ما نماند جز خاطره ی لباسها و اسباب بازیها و و ...
آخه من آخریم دلیله خوبی بود برای از دست رفتن خاطره ها
شما قرار نیس بیای جواب کامنت بدی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشه حااااااااااااالااااااااااااااا
نه پست بنویس نه کامنت بذارررررررررررررررررر
دارررررررررررررررررررررررم برات آجی خانومی
الان دارم به سرعت برق و باد جواب میدم خدا بگم چیکارت کنه کیا
آخی ی ی ی ی ی .. لباس بچگی های منم تو یه چمدون زیر تختمه .. مامانم نگهشون داشته .. هر سری میاره بیرون و میگه ببین انقدر بودی . .حالا قد دراز کردی
خیلی حال میده راست میگی
لباس غوری عیدت خیلی خوشگل بود ....
چقدر خوبه یه چمدون پر از خاطره ....
مرسی چه تیپی زدم اون عید
وانیا جان؟
خوبی دوست من؟
خبری نیست ازت
رو به راهی؟
خبرم اومد که ندیدی؟
آخی چه بامزه بودن خوبی اش اینه که چمدونه الان دیگه خاک نمیخوره
ممنونم افروز عزیزم