برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

چمدون بچگیا...چمدون خاطره ها...چمدون زندگی


 

یه چمدونه قدیمی که حالا داره کف زیر زمین خاک میخوره،چمدونی که پر از خاطره های دور و نزدیک و تلخ و شیرینه...یادم نمیاد هیچ وقت باهاش سفر رفته باشیم،همیشه توش چیزایه مهم بود و درش قفل،اما حالا قفلاش خرابه و یه مشت خاطره توش مونده...

بقیه عکسها رو تو ادامه ی مطلب ببینید...

بعدا نوشت:هر کدوم از شمایی که اینجا رو میخونید اگه لباس بچگی هاتونو دارین بذارید تا بقیه هم ببینن.

نمای کلی لباسها(پلوخوری و خونگی)



لباس پلوخوری،سوغات پدرجان از طهرون



دو عدد تمبان راحتی



ست لباسه تابستونی



ست لباس زمستونی



کاپشن دو رو مخمل کبریتی با کلاه تمام محافظ




لباس آبی که روش غوری داری لباس عیدمه که هنوزم دوستش دارم...

نظرات 63 + ارسال نظر
امیرحسین... یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:03 ق.ظ http://afrand.blogfa.com

چه عکس های جالبی...معلومه که تو این چمدون پر از خاطره بوده
چه خوب بود اگر من هم هنوز از این لباس هام داشتم

آره مرور گذشته ها همش غم نیست خیلی وقتا جیگرت حال میاد

بهارین یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:12 ق.ظ http://baharin.blogsky.com

چه قدر خوبه که آدم یادگارهایی از قدیم داشته باشه تا با دیدنش یادی از اون دوران کنه...
واقعا که با دیدنشون هزاران صحنه خاک خورده جلوی چشم ادم ظاهر میشه...

آی راست گفتیا

آترا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:56 ق.ظ

خیلی خاطره بازی ها

بده یا خوبه؟

تیراژه یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:57 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

چمدان خاطرات
چمدان بچگی
چمدانهایی که پر اند از دفترچه مشق های خط خورده ی دبستان..کاردستی های دوران راهنمایی..کارت پستال های دبیرستان و نامه های عشق آلود نوجوانی

.
.
یادگارهایی که مدام خودمان رابه اندازه ی شان میکنیم تا مبادا آن روزها در خاطراتمان خاک بخورند
چمدان زندگی ات پر از نور و روشنایی وانیای عزیزم

عاشق کامنت گذاشتنتم تیراژه
ممنونم از دعای قشنگت

سهبا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:20 ق.ظ http://sayehsarezendegi.blogsky.com/

ای جان ! اینا واسه شما بوده یعنی وانیای عزیز ؟

بهلللللللللللللللللله بانو

مهربان یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:34 ق.ظ http://mehrabanam.blogsky.com

وای چقدر با سلیقه
انگار همین الان از مغازه خریدیشون

چه فازی می ده هر بار نگاه کردنشون.... اینکه وجب بگیری قدشو بعد وجبتو بذاری روی قد الانت

اینا الان دیگه پیدا نمیشه مهربان بانو عتیقه شدن تولد بچچه تون دعوتم کنید میام براتون کادو میارم از این شلوار خط خطیا
قدمون از وجب گذشته بانو

دلژین یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:09 ق.ظ http://drdeljeen.com

اون شلوار گوگولیه که راه راهه رو عاشقشممممممممممم

من خودم عشق میکنم باهاش والا

فرزانه یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 09:28 ق.ظ http://www.boloure-roya.blogfa.com

میگم وانیا جان شما اینها رو نگه داشتی برای دخترت اونوقت؟
منم از اون دوران یه بلوز و شلوار داغون دارم که بیشتر باعث آبروریزی هست تا این که بیاریش در انظار عمومی. آخه من وقتی دنیا اومدم ناقص الخلقه بودم سه تا از دنده‌هام رشد نکرده بوده به علاوه اینکه موقع تولد با لباس یک کیلو و ششصد گرم بودم. البته راست و دروغ این حرفا به حساب مامان جانم. من که اون وقتا عقلم نمی رسیده

نخیررررررررررررم بچم پسره
آخه لابد کل بچچگی اونو میپوشیدیش

کیانا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:05 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

وااااااااااانیااااااااااا بجووووووووووووووووون خودم من دیشب ساعت 1 اومدم این پست نبووووووووووووووووووود
میخاستم امروز بیام دعوات کنم چرا پست نمیذاری

آجی من الان اونشبو یادم نمیاد دقیقا

کیانا یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:22 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

جووونم لباس قووووووووووووری، خیلی نازه
لباساشو ..
چه همه خاطره توو ایناس وانیا نه؟؟؟؟ چه خوب که همشونو داری

میگم روتختیتم قشنگه هاااااااااااااا آجی جووونی (آیکون ول کردن اصل و چسبیدن به فرع )

رو تختیم بچگون اس همه بهم میگن اما من عاشخ صورتیم
اینام همش برا خودمه بخودا

تلاش یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:44 ق.ظ http://hadafbozorgman.blogfa.com/

نازی..
چه خوب که نگهشون داشتن..
خوشکلن..

ممنونم

فرهاد یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:32 ب.ظ

به به وانیا بانو بالاخره اومدین
فکر کردم سفر بودین
عجب چمدونی
لباساتون باحال بود

منکه هستم آقا چرا حرف درمیارید؟

شازده کوچولو یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:32 ب.ظ http://www.shazdehkocholo.blogsky.com

وای خدا جون چه خوشگلن
وانیا تو هم اینقدر کوچولو بودی یه روزی؟

بهله من کوچک بودم روزی روزگاری همین جوری که با قد167 نپریدم بیرون

کورش تمدن یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:17 ب.ظ http://www.kelkele.blogsky.com

سلام
خیلی باحال بودن
ست لباسات من رو کشته.کجای اونا با هم ست بودن؟
شلوار سورمه ایه با خط های قرمز خیلی توپه.همه از اینا داشتیم
در جواب کامنت مهربان بانو باید بگم اینا اهل اصفهان هستن اصلا این لباسها رو نمیپوشیدن واسه همین نو موندن
(آیکون آدمی که دنبال شر میگرده)

سلام
من اونروزا ستی بودم برا خودم
تو فقط تفرقه بنداز کوروش
ما لباسامونو همیشه تمیز نگه میداشتیم حســـــــــــــــــــــــــــــــــــود

تو دنبال شر نگردی دنبال چی بگردی؟؟

[ بدون نام ] یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ

یه ذره بهش آب بده تو گلوش مونده گناه داره

کی؟
چی؟

آسم یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 04:39 ب.ظ http://asem935blogfa.com

دادی

هوووووووووووم
هدف رو معلوم کن یه لیوان اب بدم دستش

گودول یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 05:00 ب.ظ http://khesht40.blogfa.comk

چه جالب میشه وقتی بعد از سالها اینها را می بینی.

خیلی حس جالبی داره

دلارام یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:09 ب.ظ http://delaramam.blogsky.com

این خود زندگیه وانیا .منم لباسامو دارم و هروقت نگاهشون میکنم دلم تنگ میشه برای روزهایی که اون قد و قواره بودم .
بلوز تابستونیت چه نازهههه ،البته همشون قشنگ و دوستداشتنی هستن .

چه خوب که داریشون
بهله کلی عکس دارم با اون لباسم تو شمال
آخـــــــــــــــــــــــــــــــــــی

مامانگار یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:22 ب.ظ

....وااااااای خیلی نازن وانیای گلم...
...ماکه جای نگه داشتن این خاطرات رو نداشتیم...مجبور بودیم هراز گاهی ردشون کنیم برن...
...پستت شیرین بود عزیز...

ممنونم مامانگارم
آخی چه حیف
ممنونم

فاطمه شمیم یار یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:45 ب.ظ

سلامممم وانیا جان
منم یه ژاکت آبی خشتی داشتم خیلی دوست داشتم
دخمر با سلیقه ای بودی دیگه برای خودت ...البت بیشترک مامان عزیزت...

آخه اونروزا همه چی خشت داشت چراااااااااا آیا؟

هاله یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:16 ب.ظ http://assman.blogsky.com

این عکسا بی لیاقتی بچگی هامو آورد جلو چشمم..
گند می زدم به لباسام:|
من عاشق اون لباس غوووری و شلوار راه راهه شدم .. الهییییی:*

اااااااااااااااااا نزن این حرفو آجی
قابل نداره عزیزم

ناهید یکشنبه 20 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:41 ب.ظ http://nahid2369.blogfa.com

آخیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی

چرااااااااااااااااااااااا؟

از خاک کمتریم دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:24 ق.ظ http://dusty.blogsky.com/

روزگار کودکی برنگردد، دریغا

آی گفتیییییییییییی

jash دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:02 ق.ظ

خیلی زیبا بود، لازمه یه چیزایی باشه که گاهی آدمو ببره به روزای گذشته مخصوصا کودکی وقتی که نمیدونستی غم و غصه یعنی چی،تلاش کن ببین کدومشو میتونی بپوشی

من تورو میکشم بزرگترینشون اندازه سرانگشتم تا آرنجمه آخه اینم رنجه میدی به بمن؟

ساندر دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:06 ق.ظ http://sander.persianblog.ir

آخی! خوش به حالت که هنوز همه ی اینا رو داری. من که هرچی برام مونده بود رو گذاشتم و اومدم!
راستی وانیا، امروز دوست بنگلادشیمون می گفت دوست مسلمونش اسم دخترشو گذاشته وانیا. که به عربی یعنی هدیه ی خدا. آره؟! اصلاً شبیه اسمای عربی نیست و ربطی هم به هدیه ی خدا نداره در ظاهر.

آخه میری میبینی هروقت برگشتی
شوما بیشتر تحقیق کن داری نزدیک میشی

سارا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:16 ق.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

ای جونم اینا چقد نازننننننننننننن وانیا
خیلی لباسات خوششششلللل بودن هااااا
یاد بچگیای خودم افتادم چه بی غصه بودیم و شاد

ممنونم سارایی
اینقده خوش تیپ بودم

ماهک دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:46 ق.ظ http://www.maahakkkk.blogfa.com

واقعا چمدون خاطرات
وقتی به این لباس ها نگاه می کنی باور اینکه یک زمانی اینها سایز تو بوده یکم سخت واقعا باید دست پدر ها و مادرها رو بوسید

باید بوسید
سرمایه های عمرمونن بی شک

میس ایکس دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:09 ق.ظ http://saatsefr.persianblog.ir

ما هم تو انباریمون سه تا صندوقچه داریم که توش پره از وسایل قدیمى و صد البته خاطره انگیز... از لباسهاى بچگیاى منو داداشام گرفته تا اسباب بازیامونو چینى هاى قدیمیه جهیزه ى مامانم! نمیدونم چرا هر وقت به اون صندوقچه ها سر میزنیم و زیر و روشون میکنیم حالمون خوب میشه... خیلى خوب... خاطره بازى گاهى معجزه میکنه...

چه خوب که داریشون

logos دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:40 ق.ظ http://rationalism.blogfa.com

قفلاش خرابه ...........
خاطرات قفل شده ازش سرریز کردن انگار.......................

آره داره میرزه بیرون

کهربا دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:16 ب.ظ

شلوار راه راهی خیلی بامزه است
کاپشن دو رو منم داشتم

همه دوستش دارن خیلی جواده ولییییییییییییی
کاپشن دورو چه کلاسی داشت برا خودش اونروزا

ما(ریحانه) دوشنبه 21 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:14 ب.ظ http://ghahvespreso.persianblog.ir

وانیا جون لینکت کردم که هی زرت و زرت گمت نکنم و در به در دنبالت بگردم این ور و اون ور...
عکسا هم هر وقت باز شد میام مینظرم در باره اشون...

دستت درد نکنه حالا من زرت و زورت گم میشم؟
بیا ببین دلت آب بشه

ملکه نیمه شرقی سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:39 ق.ظ http://man-unique.blogfa.com/

واااااااای خیلی نوستالژیک بود!!! چه لباس بچه های ناززززززی
۳۷۸۳۰

ممنونم

سایه سپید سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:46 ق.ظ http://khateratEgahBgah.persianblog.ir

الهییییییییییییی....خیلی بامزه بود عکسا.....کلی خندیدم آخر شبی.....هوس کردم برم و چمدون اینجوریمون رو باز کنم...مامان چندتایی لباسمون رو بیشتر نگه نداشته....خیلی کم...اکثرا لباسای منو...

چرا خنده بانو خب خوش تیپ بودم ست میپوشیدم
برو ببین بیشتر بخندی

مکث سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:09 ق.ظ http://maks2011.blogsky.com

همه رو داری؟ اصلا باورم نمی شه... من هیچی از کودکی هام ندارم جز خاطراتی درهم و گریان.... جز جیغ های ممتد و قهر کردن های همیشگی و نبودن ها حسرت ها بی اغوشی ها....

اصلا بهت نمیاد زری جون نق نقو بوده باشی

افشانه سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:49 ق.ظ http://mahemehri.blogsky.com/

کلاه قرمزی هم از اون شلوار سرمه ایی دارههههههه
.
چقدر جالب که لباساتو هنوز داری؟
راستی چطوری اون سنیاتو یادت میاد؟

آره الان من وانیا قرمزیما
چندتا خاطره ی گنگ اره یادمه با کفشای ورنی زرد

آناهیتا سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 01:14 ب.ظ http://www.a-n-a-a-r-i-a.blogsky.com

منم لباس های بچگیمو دارم
نمی دونم چرا دور نریختن؟
اگه به من بود می دادم به یه مستحق
حتی همین دست دوم ها رو
درسته که الان من و تو با دیدنشون حال می کنیم
اما تن یک بچه ی فقیر و گرم کردن، لذت بیشتری داره
هر چند اگه حس نکنیم

چه خوب که داری طرز فکرا متفاوته

سایه سپید سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 03:50 ب.ظ http://khateratEgahBgah.persianblog.ir

سلام گلم...برام ایمیلتو بذار....تا رمز رو بفرستم

ممنونم

محمد سرابی سه‌شنبه 22 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:15 ب.ظ http://www.negarande.ir

کاپشن مخمل کبریتی

بهله هم سنیام بیشترشون داشتنا

بازیگوش چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:18 ق.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

ا ی جانممممممممممممممم خدااا
اون دو بنده ها رو من عاشقشون بودممم

خیلی باکلاس بودن خداییش

تارک دنیا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 08:08 ق.ظ http://nuns.blogfa.com

منم یک چیزی شبیه این چمدون دارم البته قرمزه . سالها مادرم با دقت ازشون مراقبت می کرد . اون موقع قدرشونو نمی دونستم اما حالا ...! سلام
:) بروزم

سلام اولش
چه خوب که داری میام پیشت

محبوب چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 10:43 ق.ظ http://mahboobgharib.blogsky.com

عزیزم ... قربونت برم با اون لباسای خوشگل بچگیات ... منم دارم از این لباسا ... خیلی باحاله این تعلقات کودکی ... خیلی زیاد ... هر کدومشون یه دنیان

قربونت برم محبوب گلی جونم
خیلی حال میده دیدنشون

علیرضا چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:25 ق.ظ http://4malite.blogsky.com/

الهییییی
چند وقت پیش قرار بود یه بازی وبلاگی انجام بشه در این مورد که هر کس یکی از لباسای بچه گیاشو کنار یکی از لباسای الانش ذاره و ازشون عکس بگیره که بعدا تصویب نشد
چون آدمای خیلی کمی هستن که لباس بچگیاشونو نگه داشتن که خوش به حالشون

الهییییییییییییییی
چه خوب میشد علی اما راست میگی خب همه ندارن دیگه

ری را چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:30 ب.ظ http://narenjestaan.persianblog.ir

وای خوش بحالت که مامانت اینا رو نگه داشته من چیز زیادی ندارم از بچگی

آخه عزیزم عیب نداره اینا رو ببین دلت اب بشه

ساندر چهارشنبه 23 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 06:31 ب.ظ http://sander.persianblog.ir

بعد از بررسی یافته شد:
وانیا هدیه باشکوه خداوند- فارسی اصیل قدیم - ریشه کلمه فارسی عبری می باشد
وانیا کلمه کاملا عربی به معنای نسیم (واژه نامه دهخدا)

آفرین کاشف
حالا بالاخره چی شد؟

م مثل میترا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 12:09 ب.ظ http://mitra-khanabadi.persianblog.ir

سلام متاسفانه ما بچه اولی بودیم و هرچه داشتیم و نداشتیم خواهر برادرمون به یغما می بردن لذا هیچ چیز برای ما نماند جز خاطره ی لباسها و اسباب بازیها و و ...

آخه من آخریم دلیله خوبی بود برای از دست رفتن خاطره ها

کیانا پنج‌شنبه 24 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:53 ب.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

شما قرار نیس بیای جواب کامنت بدی دیگه نه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
باشه حااااااااااااالااااااااااااااا
نه پست بنویس نه کامنت بذارررررررررررررررررر
دارررررررررررررررررررررررم برات آجی خانومی

الان دارم به سرعت برق و باد جواب میدم خدا بگم چیکارت کنه کیا

الف جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ http://inspiration90.blogfa.com

آخی ی ی ی ی ی .. لباس بچگی های منم تو یه چمدون زیر تختمه .. مامانم نگهشون داشته .. هر سری میاره بیرون و میگه ببین انقدر بودی . .حالا قد دراز کردی

خیلی حال میده راست میگی

کاغذ کاهی(نازگل) جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 02:16 ب.ظ http://kooche2.blogfa.com/

لباس غوری عیدت خیلی خوشگل بود ....
چقدر خوبه یه چمدون پر از خاطره ....

مرسی چه تیپی زدم اون عید

تیراژه جمعه 25 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 07:11 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

وانیا جان؟
خوبی دوست من؟
خبری نیست ازت
رو به راهی؟

خبرم اومد که ندیدی؟

افروز شنبه 26 شهریور‌ماه سال 1390 ساعت 11:30 ق.ظ

آخی چه بامزه بودن خوبی اش اینه که چمدونه الان دیگه خاک نمیخوره

ممنونم افروز عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد