اینجا که می آیم همین گوشه کنارها یه جایی برای نشستن پیدا میکنم آرووم میشینم یه گوشه و زل میزنم به سطر سطر این صفحات‘ کلمه به کلمه اش را حفظم اما باز هم می خوانم حافظه ام پر است از این کلمات می نویسم تا پاک نشوند بازی کلمات برایم لذتی صدچندان دارد چه خودم بازی کنم چه بروم جای دیگری با دیگری بازی کنم شما هم بازی کنید امیدوارم لذت ببرید
ادامه...
اینروزهایم.....
معرکه نوشتی وانیا
این روزها ،عجیب
روزها در آغوشم
می گیرد.......
یاحق...
اون پی نوشتت خیلی خیلی خوب بودش
راستی وانیا ببینم این دختر رو میشناسی
http://migrenism.blogsky.com/
خوبی از خودتونه
وایییییییییییییییییییییییی میلاد سوپرایز خوبی بود دلم براش یه ذره شده بود انگار حالش بهتر شده از وقتی باباش رفته
ممنونممممممممممممممم
وان دوست داشتن و دوست داشته شدن
توان شنفتن
توان دیدن و گفتن
توان اندهگین و شادمان شدن
توان خندیدن به وسعت دل ، توان گریستن از سویدای جان
توان گردن به غرور برافراشتن در ارتفاع شکوه ناک فروتنی
توان جلیلِ به دوش بردنِ بار امانت
و توان غمناک تحمل تنهائی….
تنهائی..
تنهائی.
تنهائی ی عریان
انسان…
دشواری ی وظیفه است. …..احمد شاملو
این وان اولی همون توانه؟
وای هدرررررر
چقدر دلم می خواست کسی باشه که بهش بگم تنگتر در آغوشم بگیر لعنتی...
این روزها فقط تنهاییست که تنهایی مرا خط می زند!
اینروزها مدام از من عبور می کنی،
مدام در من ظهور میکنی...
عبور...عبور...عبور....