چقدر تلاش کردم تا بتونم وارد سیستم بشم کلی رمز رو چک کردم تا بالاخره یکیش جواب داد.
چقدر سخته برگردی تو خونه ای که خیلی وقته نبودی ، انگاری مثه فیلما که یارو بعده چند سال برمیگشت، رو آینه شمعدون خونش تار عنکبونت بود و روی اسباب اثاثیه اش پر از ملحفه ی سفید!!
چقدر غبار، فضا پر از گرد و خاکه انگار یجورایی نم داره همه چی...
خیلی بزرگ شدم فکر کنم اونقدری که از خوندن خیلی از نوشته هام شاکی میشم .
عجب روزگاری در جریان بود، فضای بلاگستان حال و هوای خاصی بود که هنوزم توی ذهنم مرور میشود شاید از وقتی مجازی ها، واقعی شدند خیلی از رشته های ارتباطی اینجا ترک برداشت و شکست. الان خیلیا توی اینستاگرام فعالند و فیس بوک هم به هن و هن افتاده، بابک و فاطمه هم که کانال تلگرام دارند. همگی از اهن و تلپ افتادیم... اینجا را بدون بچه ها دوست ندارم.
چقد توی فضای وبلاگا بزرگ شدم.چ همه بحثای خوب داشتیم
کاش دوباره بنویسیم