برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

من و عید..

عید عید عید ....

تنها چیزی که که بعد شنیدن این کلمه میاد تو ذهنم خاطره های بچیگیهامه همونی که همه دارنش اما ماله من کم کم داره کمرنگ و کمرنگتر میشه نمیدونم حافظه‌م چش شده چرا داره روز به روز تحلیل میره و خیلی از چیزا رو داره با گذشت زمان گم و گور میکنه یه جایی که من نمیدونم کجاست!

من، عید ، ماهی قرمز که همیشه مسوول مرگش بودم! شاید ماهی قرمزای کوچولو هم چوب همین حافظه‌ی درب و داغونمو خوردن شاید..الان چندین ساله که سفره هفت سین خونمون ماهی گلی نداره...

من عید و لباس نو، امسال برا خرید رفتم اما هیچ دلیلی برا خرید نداشتم یا از دست دادمش هنوزم کفش ورنی زردایی که مال 5سالگیمه مامان نگه داشته به اضافه‌ی تموم لباسای زمان بچگیهامون...

من عید و خونه تکونی، امسال بدجوری با پدر جان سر تمیز کردن اتاقم درگیر بودم...تحول و تنوع رو خیلی دوست دارم، کل چیدمان اتاق رو بردم زیر سوال و هی هل دادم هل دادم تا بالاخره یه چیزی از آب در اومد، بعد کلی بحث با ابوی گرامی مجبور شدم عکس فریدون فروغی با اون شعر قشنگ "من نیازم تو رو هر روز دیدنه از لبت دوست دارم شنیدنه" و اون کاپشن چرمی و اون یقه باز و سیبل مردونه ی دهه شصتی و عکس ولادیمر مایاکوفسکی و.... بقیه رو از دیوار بکنم و فقط عکس شریعتی رو داشته باشم از کل عروسکای اتاقم دو تا نایلون بزرگ فاکتور گرفتم و، ساعت دیواری رو هم مثه همیشه فقط دستمال کشیدم و غبار زمان رو ازش گرفتم نمیدونم چند ساله که باتریشو عوض نکردم نمیدونم چندمین عیدیه که ساعت هنوزم 1:30 رو نشون میده صبح یا شب؟ در کل شد یه اتاق جم و جور و بزرگونه!

 من و عید و لحظه‌ی سال تحویل که ذهنم تو اون لحظه خالیه خالی میشه و زمان برام متوقف و در کل ذهنم منجمد میشه و میشه عینهو این مرغای منجمد بزریلی همون قد کوچیک و سفت...

وانیا نوشت: امسال میخام فقط برا یه نفر دعا کنم اونم مامان بزرگمه که امسال میشه سی و دومین سال دوری و بیخبری از پسرش، پسری که آدمای زیادی تو این جدایی و دوری از خونوادش نقش داشتن ...الان نمیدونم کجاست زنده‌س یا مرده! هرچند منکه ندیدمش و اصلا احساسی هم بهش ندارم فقط امیدوارم امسال آخرین سال دوری باشه.

کتاب پیشنهادی: سلن دختر کلئوپاترا بقلم میشل موران...رمان تاریخی سرگذشت ملکه‌ی مصری هست.خودم اینروزا بیشتر از قبل حافظ میخونم.

بهترین پستی که خوندم:این پست عبدالکورش عزیز که اسم وبلاگش پتک هست بنظرم همه‌ی مطالبش قوی و قابل تامله و فکر شده مینویسه اما این یکی پستش  رو خیلی دوست داشتم.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد