برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

سه دمبی لامصب...




کاش هنوزم بزرگترین آرزوم داشتن ماهی گلی با سه تا دم بود!!!!



هنوزم فروشنده با لحن تمسخرآمیز،پوزخند و دندونای زرد و بدشکلش یادمه!


"بچه جون با این پول سه دمبی نمیتونی بخری فقط همین دو دمبی کوچیکا رو میتونی ببری اونم با پلاستیک نه تنگ!"


چقدر دلم میخاست سکه های نقره ای ده تومنی منم میشد یه صدتومنی تا میتونستم یه ماهی گلی با سه تا دم بخرم...تا منم بتونم مثه رضا پز بدم!



روح من..



روح من مال جایی ست که نمیدانم کجاست!


روح من شاید هرزه ای ست که هرروز در جایی پرسه میزند...




+کلمه هایی که بعد از خوندن این پست گلاره به ذهنم رسید...


++یه جمله تو این فایل صوتی برا من تلنگر بود...




کهنه های دل آزار





میدانم دل آزارترین آدم شده ام...

 

اما


مطمئنم عروسک جدید هم، چنگی به دل نمیزند!!!







+برا مامانم دعا کنید،حالش بده.