برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

صبور باش...



...نمیدونم کی و از کجا شروع شد!!

...یادم نیست اولین بار کی و کجا دیدمش؟؟

اما اون همه چیز رو خوب یادشه،لحظه به لحظه...

نمیدونم مقصر منم، اون،دنیا یا سرنوشت...

...صبرش زیاده...صبرم زیاده...

تمام
.
.
.




پ.نوشت: این نقطه ها رو گذاشتم برا راه در رو همیشه یه راهی هست.

نظرات 20 + ارسال نظر
کیانا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:35 ق.ظ http://www.semi-burntgeneration.blogsky.com

سلامممممممم
اول شدم ..

نگران نباش عزیزم ....همه چی درس میشه...تقصیر هیچکس نیس...زندگی همینه اما درس میشه....

سلااااااااااام
قربونت برم
نگرانم...نگرانیم دست خودم نیست.....تقصیره یکی هست...

فلوت زن سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://flutezan.blogsky.com/

سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااام وانیا جان.
همین که صبرتون زیاده خیلی خوبه ! خیلی !
گاهی فقط باید صبور بود ! یعنی مجبوری !

سلاااااااااااااااااااااااام خانوم گل
فکر میکنم زیاده....جمله مثبت میگم...اما باورش ندارم....اجبار بهتره

تلخ سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 01:48 ق.ظ http://chekhov.blogfa.com/

همیشه راه در رو هست ولی معمولا دوره!

همیشه دوره...دور...هرچی دست دراز کنی و هرچی بدویی....بهش نمیرسی...نفست بند میاد

سایه سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:31 ق.ظ http://shadowplay.blogsky.com/

صبرمون زیاده . ولی مقصر ؟! منم نمی دونم کیه !

صبر نمیکنم....

تیراژه سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:05 ق.ظ http://tirajehnote.blogfa.com

سلام وانیا
پستت پر از سوال بودو پی نوشتت پر از جواب
نوشته ی کاملی بود...کامل کامل...مثل ماه شب چهارده!

سلام تیراژه...لعنت به دلم...کامل...اما دلم یه نیمش ناقصه..مغزم ناقصتر...

سارا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:08 ق.ظ http://www.semi-elf.blogsky.com

غصه نخور عزیزم تا بوده همین بوده ما آدما خوب یاد گرفتیم با غصه هامون کنار بیایم با سختیامون بسازیمو همیشه بگیم خداروشکر
خودت بهتربن جوابو دادی همیشه یه راهی پیدا میشه

کنار بیام...میام...اما نه گول نمیزنم خودمو...دنبال راه میگردم

هاله بانو سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:42 ق.ظ http://halehsadeghi.blogsky.com/

گویند سنگ لعل شود در مقام صبر
آری شود و لیک به خون جگر شود ...

ممنون از این شعرت هاله جونم

... سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:15 ب.ظ

صبر نکن
صبر دل سنگی میاره
قساوت

پس چیکار کنم؟

میترا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:28 ب.ظ http://mitra-khanabadi.persianblog.ir

سلام
می دونی من عاشق بربادرفته ام و چون فروردینی هستم گاهی دلمو خوش می کنم که مثل اسکارلت اوهارا هستم بگذریم یه جمله ی همیشگی داره اسکارلت که هر جا گیر می کنه می گه فردا بهش فکر می کنم چون معتقده همیشه راهی پیدا میشه و نباید در را بر روی مشکلات بست من و تو و ما هم همینطور همیشه روزنه ای به روشنایی از پس تاریکیها پیدا میشه تردید نکن

با این حرفت دلم آروم شد میترا بانو...هر لحظه فکر میکنم

علیرضا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:58 ب.ظ http://yek2se.blogsky.com/

چقدرر گنگ !
انگار یه برش یه ثانیه ای از افکارت و نوشته باشی
باید کار سختی باشه نوشتنش !

گنگه؟
بخدا سخته

آوا سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 05:13 ب.ظ

من خوب یادمه از کجا شروع شد چون دقیقا
هونجا هم تموم شد...اما این وسط چی
شد رو هیچی یادم نیست خداروشکر..
مقصرکسی نیست.. هیچوقت دنبال
مقصر نباش چون اول و آخر بخودمان
و خودشان میرسیم...صبر من
خیلی کمه اما انگارصبر اون
زیاده..کاش اینجوری نبود..
یه بار بدی میاد رو دوش
آدما....اوهوم...همیشه
یه راهی هست اگه راه
فرار رو قبلش انتخاب
نکنیم....
یاحق...

چه خوب که یادته
یه بار بد رو دوشمه
فرار نه میخام وایسم تو روی خودم وایسم

شازده کوچولو سه‌شنبه 14 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 08:57 ب.ظ http://www.shazdehkocholo

صبببببببببر
دیگه از این کلمه واقعا متنفرم.

وانیا جان
عکسی که گذاشتی فوق العاده است عزیزم
خیلی خوشگله
مراقب خودت باش

من میخام وایسم
ممنونم خودمم خیلی دوسش دارم

گمنام چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 02:39 ق.ظ http://future-engineer.blogfa.com

وانیا جان چرا بهم ریختی؟

توئی که خودت همیشه به من امید می دادی و سهم بزرگی از زندگی منی...

چرا وانیا؟؟

نمیدونم
خودمم فکر میکردم از سنگم اما نیستم
کم میارم....

بازیگوش چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 09:50 ق.ظ http://bazigooshi7.persianblog.ir/

نه این رسم زندگیه جانم...

بد رسمیه

گندم چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 10:45 ق.ظ http://gandomak.blogsky.com/

سلام وانیای عزیزم
جالبه که یه بارم تو یه قصه اونه که همه چیز یادشه
مقصر،نمیدونم گمون کنم هر کی یه سهمی داره از تقصیر
اما چرا راه دررو؟؟؟؟؟؟؟؟
خوب باشی وانیا جان
خوبببببببببببب

سلام عزیزم
آره اون یادشه اون برعکسه
ممنونم
معذرت از اینهمه حس بد که بهتون میدم

فرهاد چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ

دلم گرفت از این عکس و عشقی که رفت...
از خیانت...

عکس زیباییه

فرهاد چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 11:52 ق.ظ

حسم خیانته

من حسم این نبود

فرهاد چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 12:18 ب.ظ

من حسم این بود
من زخم خوردم
قصدم توهین نبود
هرکس یه برداشتی داره

منو ببخش فرهاد جان تند برخورد کردم

تامارا چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 03:45 ب.ظ

دلم گرفت...وانیا خوب شو عزیزم

ببخشید...چشم

پانی چهارشنبه 15 تیر‌ماه سال 1390 ساعت 04:01 ب.ظ http://marg0zendegi.blogfa.com

اجی خدا خفت نکنه .. انقدر ترسیدم این زنه موهاش تکون خورد ...

کوفت پانی حس رو درک کن اونو بی خی خی
باکلاس باش اون سینما گرافه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد