برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

دیروز


دستش را که میگیری...نگاهش که میکنی...صورتش را که نوازش میکنی...در آغوشش که میگیری...بویش که میکنی...بوسه های پی در پی...آیاهمه همان حسی را دارند که دیروز داشتی؟!!


صدایش که میکنی...صدایت که میکند...صدای خنده هایش...همان حس دیروز را دارند؟!!


متنفرم از فاحشه ای که این روزها به جای من میخندد...به جای من با تو نفس میکشد...

متنفرم از فاحشه ای که این روزها با او بیدار میشوی...در آغوشش میگیری... و با او میخوابی...

متنفرم از فاحشه ای که این روزها یاد مرا از تو میدزدد،برایت لبخند میزند،برایت دلبری میکند....


هر کسی ارزشی دارد به اندازه ی خودش...اگر تمام فاحشه ها را هم در آغوش بکشی بازهم طعم دیروزهایمان را نخواهی چشید...


نظرات 6 + ارسال نظر
سارا شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:05 ب.ظ http://www.takelarzan.blogsky.com

این پست خیلی نفرت توش داشت وانیا

م مثل میترا شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:08 ب.ظ http://mitra-khanabadi.blogfa.com

سلام
چه پست تلخ و مکدری ؟!
بهت نمیاد اصلن دختر این همه تکدر و نفرت

تیراژه شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 01:37 ب.ظ http://tirajehnote.blogfa.com/

فاحشه کسی است که یاد کسی را به گند میکشد
تن فروشی آنقدر ها کثیف نیست که وجدان فروشی..
از فاحشه ها تنفر ندارم
از آدمهای هرزه ای که دیگران را راحت وا میگذارند و میروند اما بیزارم..

الهام شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 09:31 ب.ظ http://sampad82.blogfa.com

غم داشت...

فاطمه شمیم یار یکشنبه 26 شهریور‌ماه سال 1391 ساعت 08:09 ب.ظ

سلامم وانیا جان
قبول داری گاهی هر چی بیشتر به جمله آخر می رسند بیشتر غرق میشن ولی به روی خودشون نمیارن...
میفهمن و به نفهمی می زنن انگار...

سلام عزیزه دلم
درده بزرگیه نفهمیدن و بزرگتر از اون انکار کردن

شیوا یکشنبه 28 آبان‌ماه سال 1391 ساعت 11:24 ق.ظ

سلام وانیای عزیزم.
چقدددددددددددر حسهاتو می فهمم .دیگه نتونستم چیزی نگم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد