برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

خدایا رهایم کن


10دقیقه یکبار موتور خونه ی ساختمون کناری کار میفته...هنوز به صدایِ هوهویش عادت نکرده ام که یهو با یک انفجار خفیف خفه میشه...
10دقیقه یکبار تمام سلولهای مغزم خاموش و روشن میشوند...مغزم با موتورخونه ی همسایه on/off میشود!!!
هر روز دارم حساب میکنم برای کدوم خطای زندگیم اینروزا دارم شکنجه میشم...
این چاردیواری عذابم میدهد...تویِ چاردیواری 10متری گیر کرده ام که فقط 5ساعت از روزم را پر میکند!


خدایا رهایم کن....



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد