برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

میترسم...میترسم


میترســـــــــــــــــــــــــــم!


کسـی بــوی ِ تنـت را بگیــرد  !!

 

نغمــه ِ دلـت را بشنــود  !!

 

و


تو خــو بگیــری به مـــآنـدنـش !!!

 

چـه احســآس ِخـط خطــی و مبـهـمـ یسـت  !!


<< این عاشقانه های حسود من >> 

                                                                    

     


درد...




گاهی دردت میگیره...گاهی نفست بند میاد

آدما به یه اندازه از یه چیز دردشون نمیگیره

دردم که میگیره بی اختیار اشکام میاد پایین

دست خودم نیست

مطمئنم توام از یه چیزایی دردت میگیره

پس هی الکی نگو ارزش نداره گریه نکن

دردت که بگیره خودش خودبخود میاد

فقط کافیه یبار دردت بیاد

اونوقت خودت میفهمی چی میگم

دیروز


دستش را که میگیری...نگاهش که میکنی...صورتش را که نوازش میکنی...در آغوشش که میگیری...بویش که میکنی...بوسه های پی در پی...آیاهمه همان حسی را دارند که دیروز داشتی؟!!


صدایش که میکنی...صدایت که میکند...صدای خنده هایش...همان حس دیروز را دارند؟!!


متنفرم از فاحشه ای که این روزها به جای من میخندد...به جای من با تو نفس میکشد...

متنفرم از فاحشه ای که این روزها با او بیدار میشوی...در آغوشش میگیری... و با او میخوابی...

متنفرم از فاحشه ای که این روزها یاد مرا از تو میدزدد،برایت لبخند میزند،برایت دلبری میکند....


هر کسی ارزشی دارد به اندازه ی خودش...اگر تمام فاحشه ها را هم در آغوش بکشی بازهم طعم دیروزهایمان را نخواهی چشید...