برای فردای حافظه ام
برای فردای حافظه ام

برای فردای حافظه ام

همیشه یک همیشه هست که تو را تنها نمیگذارد



اینجا


حرفهایی ست که هنوز به زبان نیاورده،سکوت میشود!


اینجا


آرزوهایی ست که هنوز،آرزو نشده بر باد میرود!


اینجا


شادیهایی ست که  هنوز شیرینیش بکامت نشده،تلخ میشود!


اینجا


خاطره های زیبایی ست که هنوز تداعی نشده،یادت میرود!


اینجا


دستهایی ست که هنوز بهم نرسیده،جدایش میکنند!


اینجا


آغوشی ست که هنوز گرم نشده،همآغوشت را مهمانی دیگرست!


اینجا


لبهایی ست که هنوز به بوسه نرسیده،ترک میخورد!


اینجا


خیالی ست،پوشالی ست،سراسر تنهایی ست،وهم ست و دیوانگی،اینجا همه چیز شبیه ماست...اما یا تو کمی یا من...


اینجا


یکجایه کار میلنگد،من...تو...ما...خبر رسید...هنوز ما نشده...جدایمان میکنند...گریزی نیست مگر؟؟؟



شنیده ام همیشه آرزو آهسته میرود،نمیدانم چه کسی به دنبال آرزوهایم میدود، که به

من نرسیده از کفم میروند...



"همیشه یک همیشه هست که،تو را تنها نمی گذارد"



...




خودت رو جای من بذار،ببین چقدر سخته انتظار...


همه ی روزا مثه عصر جمعه دلگیره...


بازم دلم از ته دل از خودم دلگیره...





وانیانوشت:میدونم بازم تلخ شد اما اینم یه هدیه از طرف من ببینید،تلخیش یادتون میره.







حجم تنهایی (خزعبلات یک دیوانه و دوستش)


امروز بیش از هر روزی حس تنهایی تو را از من میدزد...


برایم نوشتی:نترس از هجوم حضورم چیزی جز تنهایی با من نیست!!!


نترسیدم،اما تو رفتی و تنهاییت را جا گذاشتی...


و من میان حجم اینهمه تنهایی اسیر شدم...


تنهایی تو ، تنهایی خودم


شاید تنهایی ما!!!


تنها چیزی که یکجا جمع شد تنهاییمان بود و بس!